- موسم
- فصل
معنی موسم - جستجوی لغت در جدول جو
- موسم
- وقت و زمان چیزی، هنگام رسیدن چیزی، وقت اجتماع مردم برای حج
- موسم
- هنگام هر چیزی، گه گاه، هنگام، وقت
- موسم ((مَ س))
- زمان، هنگام، فصل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از آب کشیده شده، پسر عمران پیامبر بنی اسرائیل (ص) ، نام امام هفتم شیعیان امام کاظم (ع)، نام پسر عمران پیامبر بنی اسرائیل که در زمان فرعون به دنیا آمد
نامیده
بنیانگزار، بنیانگر
آیین روش، نشانه، مهر مهری که بدان خم ها و خرمن مهر کنند
زیباتر خوشگل تر
بفراست دریافتن
نام نهاده شده، معروف
درد آورنده، دردناک
تیغ سرتراشی، استره
تقسیم شده، بخش بخش شده
تاسیس کننده، بنیان گذار
چرکین، ریمناک، چرک آلود
قسمت کننده، بخش بخش کننده
دندان پیشین، کنایه از لب و دهان
زنبور، حشرۀ کوچکی از راستۀ نازک بالان، چهار بال نازک و نیش زهرآلود
چیزی که به صورت جسم در آمده و جسمیت پیدا کرده باشد، هر چیزی که دارای عرض و طول و عمق باشد
دندان پیشین
جسمیت حاصل نموده و تجسم حاصل کرده و متشکل شده و دارای جسد و پیکر شده
نشان و علامت گذاشته شده
جای تقسیم و قسمت قسمت کننده، بخش و تقسیم کننده
استره تیغ آرایشگر تیغ سلمانی استره
زنبور
نشان کرده شده، نام نهاده شده
گیاهی است از تیره نعناعیان که در نواحی معتدل میروید، کبیکج
توانگر وستیده گسترده وسعت داده شده، وسیع.} ، بعضی عروضیان متکلف بجای فع سببی بر فاعلاتن افزایند و آنرا توسیع خوانند چنانکه فاعلاتن را فاعلییاتن کنند و آنرا موسع خوانند و الحق این تصرفی فاسد و استادیی جاهلانه است) (المعجم. مد. چا. 39، 8: 1)
میانسرای
آنکه بنیاد چیزی را بر پا مینهد و بنا میکند، پایه کذار، بنانهاده، بنیانگذار آنکه با خود حرف میزند و زمزمه میکند، وسواسی
فراخ روزی، توانگر، میانه حال
چرکین آهیت چرکین چرک آلوده
آماسیده و ورم کرده
راست کننده، دوستی دهنده