معنی مجسم - فرهنگ فارسی عمید
معنی مجسم
- مجسم
- چیزی که به صورت جسم در آمده و جسمیت پیدا کرده باشد، هر چیزی که دارای عرض و طول و عمق باشد
تصویر مجسم
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با مجسم
مجسم
- مجسم
- جسمیت حاصل نموده و تجسم حاصل کرده و متشکل شده و دارای جسد و پیکر شده
فرهنگ لغت هوشیار
مجسم
- مجسم
- به صورت جسم درآمده، دارای جسم، دارنده جسمیت، تناور، مصور، آشکار شده
فرهنگ فارسی معین