- موستان
- زمینی که در آن درخت انگور بسیار باشد، باغ انگوری، تاکستان
معنی موستان - جستجوی لغت در جدول جو
- موستان
- زمینی که فقط در آن درخت انگور کاشته باشند باغ انگور تاکستان رزستان
- موستان ((مُ وِ سْ))
- زمینی که فقط در آن درخت انگور کاشته باشند، باغ انگور، تاکستان، رزستان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رفیقان، رفقا
جانی که گلهای خوشبو در آن بسیار باشد، باغ باصفا
میخانه، میکده، خم خانه
جایی که درخت خرما بسیار باشد، نخلستان
باغی که دارای گل های فراوان باشد، گلستان، بستان، پارک
جایی که در آن درخت خرما بسیار باشد نخلستان
میخانه میکده: به خنجر زمین را میستان کنیم به نیزه هوا را نیستان کنیم
جایی که درآن درختان میوه دار بسیارباشد: ریگ و شورستان و سنگ و دشت و غار و آب شور کشت و میوستان و باغ و راغ چون دیباستی. (ناصرخسرو)
جایی که گل های خوشبو در آن بسیار باشد، باغ مصفا
درحالت مستی، کنایه از ازخودبی خود شده، مست، برای مثال سوی رز باید رفتن به صبوح / خویشتن کردن مستان و خراب (منوچهری - ۷)
کسی که درحالت مستی است: سوی رزباید رفتن بصبوح خویشتن کردن مستان و خراب. (منوچهری)
بی جان مرگ و میر چارپایان، هوا زدگی موتی است که در چار پایان واقع شود، مرضهایی است که عارض گردد بسبب فساد هوا وقتی که هوا موذی باشد (مجمع الجوامع)
قصه، اسطوره، روایت، حکایت
خانه بتان بیت الاصنام، خانه خدا، کوه بیستون
حامله باردار (انسان و حیوان و گیاه)، یا مثل آبستنان رفتن، سخت بکاهلی و آهستگی راه رفتن، مخفی نهفته نهان. یا آبستن بودن، حامله بودن باردار بودن، آبستن از کسی. رشوه نهانی از کسی گرفته بودن، یا شب آبستن است. وقوع حوادث تازه محتمل است
کهنه، قدیم، دیرینه، کهن، زمان گذشته، ضد نو
بتخانه بتکده
دلربا، رباینده دل، دلبر، دلبند، معشوق، زیبا روی
محل اقامت دیوان دیو کده دیو خانه
منسوب به بستان بوستانی: گیاه بستانی، باغبان
محبوب و معشوق
یار مهربان رفیق، معشوق، امری که بکام و مراد دل دوست باشد مقابل دشمنکام
از روی دوستی