جدول جو
جدول جو

معنی موزگک - جستجوی لغت در جدول جو

موزگک(زَ / زِ گَ)
موزۀ خرد. (یادداشت مؤلف) :
کبک چون طالب علمی است در این نیست شکی
مسأله خواند تا بگذرد از شب سه یکی
ساخته پایکها را ز لکا موزگکی.
منوچهری.
و رجوع به موزه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موزیک
تصویر موزیک
موسیقی، فن آواز خواندن و نواختن ساز، آهنگی که موجد حزن یا نشاط و محرک احساسات باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوزگک
تصویر کوزگک
کوزۀ کوچک، برای مثال خیز تا بر گل نو کوزگکی باده خوریم / پیش تا از گل ما کوزه کند دست زمان (فرخی - ۴۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
(زَ گَ)
مرکّب از: چوزه + ک تصغیر، چوزۀ کوچک. جوجۀ کوچک. جوجۀ خرد:
آبی چو یکی چوزگک از سله بجسته
چون چوزگکان برتن او موی برسته.
منوچهری.
خانه خوهم رفت چون خروسک کهگون
سوی یکی ماکیان و چوزگکی شش.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
صنعتی که در آن آوازها را طوری ترکیب می کنند که خوش آیند گوش و سامعه باشد، (ناظم الاطباء)، موزیک در اصل به سریانی، موسیقی است، (آنندراج)، موسیقی، (یادداشت مؤلف)، رجوع به موسیقی شود: عبرانیان ایام سلف عشق بسیاری نسبت به موزیک داشتند به حدی که آن را در عبادت دینی خود استعمال می کردند، (از قاموس کتاب مقدس)،
- موزیک زدن، نواختن آلات موسیقی چون شیپور و سنج و قرنی و طبل و غیره باهم، نواختن موزیکان، (ناظم الاطباء)، رجوع به موزیکان شود،
- موزیک عزا، آهنگی که دارندگان مجموعه ای از آلت موسیقی در مرگ بزرگان به نوای خاصی می نوازند، (از یادداشت مؤلف)،
، علم به صنعت ترکیب خوش آیند آوازها، (از ناظم الاطباء)، در اصل به سریانی علم سرود است، (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
صنعتی که در آ ن آوازها را طوری ترکیب میکنند که خوش آیند گوش و سامعه باشد صنعتی که در آن آوازها را طوری ترکیب میکنند که خوش ایند گوش و سامعه باشد خنیا خنیاک موسیقی: (مسیو لمر معلم علم و عمل موزیک (دار الفنون)،) (مراه البلدان. ج 1 ضمیمه ص 26)
فرهنگ لغت هوشیار
علم ترکیب اصوات و هنر عرضه آن ها به نحوی که برای شنونده مطبوع باشد، موسیقی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
آهنگ، مارش، مزغان، مزقان، موسیقی، نوا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع دهستان پنجکرستاق کجور
فرهنگ گویش مازندرانی