دربان، پاسبان درگاه، نگهبان بارگاه پادشاه پرده دار مقرّب پادشاه که در همۀ اوقات می توانسته به حضور سلطان برود و واسطۀ میان شاه و مردم باشد، پردگی، پردگین، حاجب، سادن، ایشیک آقاسی، آغاجی نوبتی
دربان، پاسبان درگاه، نگهبان بارگاه پادشاه پرده دار مقرّب پادشاه که در همۀ اوقات می توانسته به حضور سلطان برود و واسطۀ میان شاه و مردم باشد، پَردِگی، پَردِگین، حاجِب، سادِن، ایشیک آقاسی، آغاجی نوبتی
نگهبان یا مامور مرز، سرحددار، کنایه از حاکم قسمتی از کشور، برای مثال یکی روز مرد آرزومند نان / دگر روز بر کشوری مرزبان (فردوسی۲ - ۱۵۰۴)، در دورۀ ساسانیان، حاکم سرحدی، کنایه از نگهبان
نگهبان یا مامور مرز، سرحددار، کنایه از حاکم قسمتی از کشور، برای مِثال یکی روز مرد آرزومند نان / دگر روز بر کشوری مرزبان (فردوسی۲ - ۱۵۰۴)، در دورۀ ساسانیان، حاکم سرحدی، کنایه از نگهبان
نام شهر و ولایت مغان، (ناظم الاطباء)، نام شهری است در آذربایجان، گویند دشتی و صحرایی دارد در نهایت صفا و نزهت و خرمی، موقان، (از برهان) : چون فصل زمستان بود به موغان رفتند، (تاریخ جهانگشای جوینی)، و رجوع به مغان و نیز فهرست تاریخ مغول و حبیب السیر و جامعالتواریخ رشیدی و نزههالقلوب شود دهی است از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن، واقع در 15 هزارگزی جنوب داران با 389 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
نام شهر و ولایت مغان، (ناظم الاطباء)، نام شهری است در آذربایجان، گویند دشتی و صحرایی دارد در نهایت صفا و نزهت و خرمی، موقان، (از برهان) : چون فصل زمستان بود به موغان رفتند، (تاریخ جهانگشای جوینی)، و رجوع به مغان و نیز فهرست تاریخ مغول و حبیب السیر و جامعالتواریخ رشیدی و نزههالقلوب شود دهی است از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن، واقع در 15 هزارگزی جنوب داران با 389 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
مزقان. (ترکی شدۀ موزیکان) (موزیک + ان) دسته ای از سازهای مختلف بادی (چون شیپور وغیره) که با طبل و سنج در موزیک نظامی با هم نوازند. موزیک. یک دسته از سازهای مختلف موسیقی که با هم نوازند ومخصوص فوج نظامیان است. این لفظ محرف موزیک فرانسوی است که با الف و نون فارسی جمع بسته شده از این جهت به آن موزیکان هم گویند. (فرهنگ نظام)، گاه از باب ذکر کل و ارادۀ جزء، بر یک ساز بادی نظیر شیپور نیز اطلاق شود. - ساز و مزغان، سازها و شیپورهای مختلف در یک دستۀموزیک. - طبل و مزغان، طبل و شیپورهائی که در مارش نظامی و یا عزاداریهای مذهبی و یا شبیه خوانیها نوازند. و رجوع به موزیک شود
مزقان. (ترکی شدۀ موزیکان) (موزیک + ان) دسته ای از سازهای مختلف بادی (چون شیپور وغیره) که با طبل و سنج در موزیک نظامی با هم نوازند. موزیک. یک دسته از سازهای مختلف موسیقی که با هم نوازند ومخصوص فوج نظامیان است. این لفظ محرف موزیک فرانسوی است که با الف و نون فارسی جمع بسته شده از این جهت به آن موزیکان هم گویند. (فرهنگ نظام)، گاه از باب ذکر کل و ارادۀ جزء، بر یک ساز بادی نظیر شیپور نیز اطلاق شود. - ساز و مزغان، سازها و شیپورهای مختلف در یک دستۀموزیک. - طبل و مزغان، طبل و شیپورهائی که در مارش نظامی و یا عزاداریهای مذهبی و یا شبیه خوانیها نوازند. و رجوع به موزیک شود
آتش و صحیح آن مرغزن است. (از رشیدی). رجوع به مرزغن و مرغزن شود، آتشدان. منقل آتش. (برهان قاطع). رجوع به مرغزن و مرزغن شود، دوزخ. (برهان قاطع). رجوع به مرزغن شود، گورستان. قبرستان. (برهان قاطع). رجوع به مرغزن و مرزغن شود
آتش و صحیح آن مرغزن است. (از رشیدی). رجوع به مرزغن و مرغزن شود، آتشدان. منقل آتش. (برهان قاطع). رجوع به مرغزن و مرزغن شود، دوزخ. (برهان قاطع). رجوع به مرزغن شود، گورستان. قبرستان. (برهان قاطع). رجوع به مرغزن و مرزغن شود
نفع و سود سود و زیان: و نماز دیگر این قوم نزدیک امیر محمد رسیدند... و حدیث سوزیان فراموش کرد، نفع منفعت، نیک و بد، مال سرمایه، راز سر ما فی الضمیر، نام و ننگ، نام، سوغات ارمغان، غمخوار مهربان
نفع و سود سود و زیان: و نماز دیگر این قوم نزدیک امیر محمد رسیدند... و حدیث سوزیان فراموش کرد، نفع منفعت، نیک و بد، مال سرمایه، راز سر ما فی الضمیر، نام و ننگ، نام، سوغات ارمغان، غمخوار مهربان
گورستان قبرستان. توضیح استاد هنینگ نویسد: در فارسی ما دو کلمه داریم مرغزن و مرزغن (گور قبرستان)، کلمه دوم در یک بیت عنصری شاعر مقدم عهد محمود غزنوی با زغن قافیه آمده: هرکه را راهبر زغن باشد منزل او به مرزغن باشد، (اسدی) و آن بشکل دیگر یعنی مرغزن دایما با کلمه مرغزار نوعی صنعت بدیعی (جناس) را ایجاد میکند. امامی هروی شاعر قرن 7 هجری گوید: آن جهانداری که گشت اندر نبرد مرغزار از خم تیغش مرغزن. (امامی) شمس فخری (قرن 8 هجری) این بیت را که چندان ابتکاری نیست گفته: شاهی که برمخالف در گاه خویشتن از کینه مرغزار کند همچو مرغزن. (طبع زالمان) مرغزن (فرهنگ رشیدی) بهتر از مرزغن (فرهنک جهانگیری) است وسنائی (قرن 6 هجری) در بیتی - که شاید بار اول است که مرغزن با مرغزار آورده شده - گوید: هیچ نیندیشی که آخر (که تا خود ن. ل 0) چون بود انجام کار مرغزار آید جزای فعل تو یا مرغزن ک. مراد آنست که فکر نمیکنی که پایان کار تو چیست و در نتیجه اعمال خود بمرغزار (بهشت) خواهی رفت یا بگورستان (دوزخ) ک (رشیدی این بیت سنائی را برای معنی دوزخ شاهد آورده. من تصور میکنم که فرهنگ نویسی زرنگ از همین بیت استنباط کرده است که مرغزن معنی آتش داشته است و بدیهی است که مراد او ازین کلمه آتش دوزخ بوده است. جانشینان وی آتش او را تعبیرکردند و جسورانه مرغزن را بمعانی ذیل گرفتند: 1) گورستان. این سلسله معانی هم بی اساس است و هم از تلفظ غلط مرغزن در فرهنگها قطار شده است. لغت نویسان قدیمتر لفظ مرزغن و مرغزن را بمعنی گورستان میدانستند... . استاد هنینگ این بحث را ادامه میدهد و با استدلالات زبان شناسی فهرست ذیل را مرتب میکند: درباره نوع قبر (گور) مفهوم از کلمه مورد بحث استاد هنینگ پس از بحثی بهترین نمونه آنرا آرامگاه کوروش در پازارگاد (پارسه گرد) معرفی میکند
گورستان قبرستان. توضیح استاد هنینگ نویسد: در فارسی ما دو کلمه داریم مرغزن و مرزغن (گور قبرستان)، کلمه دوم در یک بیت عنصری شاعر مقدم عهد محمود غزنوی با زغن قافیه آمده: هرکه را راهبر زغن باشد منزل او به مرزغن باشد، (اسدی) و آن بشکل دیگر یعنی مرغزن دایما با کلمه مرغزار نوعی صنعت بدیعی (جناس) را ایجاد میکند. امامی هروی شاعر قرن 7 هجری گوید: آن جهانداری که گشت اندر نبرد مرغزار از خم تیغش مرغزن. (امامی) شمس فخری (قرن 8 هجری) این بیت را که چندان ابتکاری نیست گفته: شاهی که برمخالف در گاه خویشتن از کینه مرغزار کند همچو مرغزن. (طبع زالمان) مرغزن (فرهنگ رشیدی) بهتر از مرزغن (فرهنک جهانگیری) است وسنائی (قرن 6 هجری) در بیتی - که شاید بار اول است که مرغزن با مرغزار آورده شده - گوید: هیچ نیندیشی که آخر (که تا خود ن. ل 0) چون بود انجام کار مرغزار آید جزای فعل تو یا مرغزن ک. مراد آنست که فکر نمیکنی که پایان کار تو چیست و در نتیجه اعمال خود بمرغزار (بهشت) خواهی رفت یا بگورستان (دوزخ) ک (رشیدی این بیت سنائی را برای معنی دوزخ شاهد آورده. من تصور میکنم که فرهنگ نویسی زرنگ از همین بیت استنباط کرده است که مرغزن معنی آتش داشته است و بدیهی است که مراد او ازین کلمه آتش دوزخ بوده است. جانشینان وی آتش او را تعبیرکردند و جسورانه مرغزن را بمعانی ذیل گرفتند: 1) گورستان. این سلسله معانی هم بی اساس است و هم از تلفظ غلط مرغزن در فرهنگها قطار شده است. لغت نویسان قدیمتر لفظ مرزغن و مرغزن را بمعنی گورستان میدانستند... . استاد هنینگ این بحث را ادامه میدهد و با استدلالات زبان شناسی فهرست ذیل را مرتب میکند: درباره نوع قبر (گور) مفهوم از کلمه مورد بحث استاد هنینگ پس از بحثی بهترین نمونه آنرا آرامگاه کوروش در پازارگاد (پارسه گرد) معرفی میکند