مؤرخ. دارای تاریخ و تاریخ نوشته. (ناظم الاطباء). تاریخ دار. دارای تاریخ. که تاریخ آن نوشته شده باشد. تعیین زمان و هنگام شده و دارای تاریخ. (ناظم الاطباء) : مورخ به تاریخ پنجم صفر 1320 هجری قمری (یادداشت مؤلف). - مورخ به، از زمان . به تاریخ : مورخ به چهارم شعبان 1351. (از یادداشت مؤلف). - مورخ گشتن، تاریخ یافتن. بدان تاریخ مخصوص شدن. تاریخی و با تاریخ شدن: روزنامۀ شاهی به تاریخ این پادشاه مورخ گشته است. (سندبادنامه ص 9)
مؤرخ. دارای تاریخ و تاریخ نوشته. (ناظم الاطباء). تاریخ دار. دارای تاریخ. که تاریخ آن نوشته شده باشد. تعیین زمان و هنگام شده و دارای تاریخ. (ناظم الاطباء) : مورخ به تاریخ پنجم صفر 1320 هجری قمری (یادداشت مؤلف). - مورخ به، از زمان ِ. به تاریخ ِ: مورخ به چهارم شعبان 1351. (از یادداشت مؤلف). - مورخ گشتن، تاریخ یافتن. بدان تاریخ مخصوص شدن. تاریخی و با تاریخ شدن: روزنامۀ شاهی به تاریخ این پادشاه مورخ گشته است. (سندبادنامه ص 9)
مؤرخ. نویسندۀ تاریخ. (منتهی الارب). تاریخ نویسنده. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، آن که تاریخ می گذارد نامه و کتاب را. (ناظم الاطباء) ، آن که علم تاریخ می داند و آن که می نویسد تاریخ گذشته را. اخبارنویس تاریخ نویس. تاریخ دان. آن که تعیین می کند زمان هر واقعه را. (ناظم الاطباء). اخباری. (یادداشت مؤلف). گزارشگر. (یادداشت مؤلف) : از آنجا معلوم می شود که سخنوران و مورخان مهتر و بهتر... (جامعالتواریخ رشیدی)
مؤرخ. نویسندۀ تاریخ. (منتهی الارب). تاریخ نویسنده. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، آن که تاریخ می گذارد نامه و کتاب را. (ناظم الاطباء) ، آن که علم تاریخ می داند و آن که می نویسد تاریخ گذشته را. اخبارنویس تاریخ نویس. تاریخ دان. آن که تعیین می کند زمان هر واقعه را. (ناظم الاطباء). اخباری. (یادداشت مؤلف). گزارشگر. (یادداشت مؤلف) : از آنجا معلوم می شود که سخنوران و مورخان مهتر و بهتر... (جامعالتواریخ رشیدی)
درختچه ای همیشه سبز با گل های سفید و میوای اسانس دار و گوشتی که مصرف دارویی دارد،، آس، آسمار، مرسین مورد اسپرم: در علم زیست شناسی نوعی مورد با برگ های پهن و زرد
درختچه ای همیشه سبز با گل های سفید و میوای اسانس دار و گوشتی که مصرف دارویی دارد،، آس، آسمار، مَرسین مورد اسپرم: در علم زیست شناسی نوعی مورد با برگ های پهن و زرد
لولۀ سفالی که در زیر زمین یا میان دیوار برای ساختن راه آب به کار می برند، تنبوشه، گنگ برای مثال (زنگی روی چون در دوزخ / بینی ای همچو موری مطبخ (جامی۱ - ۳۲۳) نوعی پارچۀ نخی سفید و نازک
لولۀ سفالی که در زیر زمین یا میان دیوار برای ساختن راه آب به کار می برند، تَنبوشِه، گُنگ برای مِثال (زنگی روی چون دَرِ دوزخ / بینی ای همچو موری مطبخ (جامی۱ - ۳۲۳) نوعی پارچۀ نخی سفید و نازک