- موتمر
محل اجتماع، کنفرانس، مامور
معنی موتمر - جستجوی لغت در جدول جو
- موتمر
گرد همایی محل اجتماع کنفرانس: موتمراسلامی
- موتمر
شورا، لجنه، کنفرانس، مجمع
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دستگاهی که با تبدیل انرژی الکتریکی یا انرژی حاصل از سوخت به انرژی مکانیکی باعث انجام کار در ماشین ها می شود، آنچه باعث ایجاد حرکت شود، محرک، موتورسیکلت
درگذرنده و رونده، دائمی و پایدار پی در پی رونده بر کی روش و حالت واحد
دستگاهی با ساختمان خاص که مولد نیرو و بکار اندازنده ماشین و اتومبیل و هواپیما و کشتی و غیره است، وسیله نقلیه، اتومبیل
واور ویستاخ استوان زنهار دار آنکه مورد اطمینان باشد امین: مشورت با عقل کردم گفت: حافظ، می بنوش، ساقیاخ می ده بقول مستشار موتمن. (حافظ. 269)، جمع موتمنین. موثق، امین، معتمد
((مُ تُ))
فرهنگ فارسی معین
دستگاهی که سبب به کار انداختن و تولید ماشین می شود، دستگاهی که انواع انرژی را به انر ژی مکانیکی تبدیل می کند، موتورسیکلت
