جدول جو
جدول جو

معنی موتمن

موتمن
شخص امین و طرف اطمینان، کسی که به او اعتماد داشته باشند
تصویری از موتمن
تصویر موتمن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با موتمن

موتمن

موتمن
واور ویستاخ استوان زنهار دار آنکه مورد اطمینان باشد امین: مشورت با عقل کردم گفت: حافظ، می بنوش، ساقیاخ می ده بقول مستشار موتمن. (حافظ. 269)، جمع موتمنین. موثق، امین، معتمد
فرهنگ لغت هوشیار

موتمن

موتمن
امین، درستکار، مورد اطمینان، مورد وثوق، مطمئن، معتمد، موثق
متضاد: غیرامین، ناموثق
فرهنگ واژه مترادف متضاد

موتان

موتان
بی جان مرگ و میر چارپایان، هوا زدگی موتی است که در چار پایان واقع شود، مرضهایی است که عارض گردد بسبب فساد هوا وقتی که هوا موذی باشد (مجمع الجوامع)
فرهنگ لغت هوشیار

موتون

موتون
نعت مفعولی از وتن. مردی که بریده بود رگ جان او. آن که جراحت بر رگ وتین وی رسیده باشد. (ناظم الاطباء). آن که وتین یعنی رگ درونی ملاصق قلب او مورد اصابت قرار گرفته باشد. (از اقرب الموارد). بر وتین زده شده که رگ دل است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

موتان

موتان
مرگامرگی ستور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مرگ چهارپای. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا