معنی مؤتمر
مؤتمر
((مُ تَ مَ))
محل اجتماع، کنفرانس
تصویر مؤتمر
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مؤتمر
مستمر
مستمر
پیوسته
فرهنگ واژه فارسی سره
موتمر
موتمر
محل اجتماع، کنفرانس، مامور
فرهنگ فارسی عمید
مستمر
مستمر
دائم، همیشه، پیوسته، دائمی و همیشگی
فرهنگ فارسی عمید
مختمر
مختمر
می جوش زده، خاز شونده، خاز کننده (خاز خمیر)
فرهنگ لغت هوشیار
مستمر
مستمر
درگذرنده و رونده، دائمی و پایدار پی در پی رونده بر کی روش و حالت واحد
فرهنگ لغت هوشیار
مغتمر
مغتمر
گندم با پوست، مست می زده
فرهنگ لغت هوشیار
موتمر
موتمر
گرد همایی محل اجتماع کنفرانس: موتمراسلامی
فرهنگ لغت هوشیار
مستمر
مستمر
پیوسته، همیشه، ادامه دار
فرهنگ فارسی معین
مؤتمن
مؤتمن
اعتماد کننده
فرهنگ فارسی معین