- موتاب
- شالنگی، کسی که ریسمان مویی می تابد
معنی موتاب - جستجوی لغت در جدول جو
- موتاب
- کسی که ریسمان می تابد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
سردار زن ایرانی که خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهی داریوش سوم بوده است، وی در نبرد با اسکندر گجستک همراه آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش، نام خواهر آریوبرزن پادشاه آذربادگان
تابش ماه، روشنایی ماه، مهشید، ماهتاب
آنکه در شک و تردید باشد جمع مرتابین، دو دله
کسی که ریسمان مویین تابد
بی جان مرگ و میر چارپایان، هوا زدگی موتی است که در چار پایان واقع شود، مرضهایی است که عارض گردد بسبب فساد هوا وقتی که هوا موذی باشد (مجمع الجوامع)
نوری که از کره ماه به سطح زمین میرسد
بازگشتن به سوی حق، توبه و بازگشت از گناه
پتت (توبه)، گره گشایی، باز مهربانی بازگشتن از گناه، بازگشت از گناه توبه