- مواخات
- دوستی، برادری، برادر خوانده شدن، دوست و برادر شدن
معنی مواخات - جستجوی لغت در جدول جو
- مواخات
- باکسی دوستی و برادری داشتن: اکنون اگر میسر گردد بازگوی داستان دوستان یک دل و کیفیت موالات و افتتاح مواخات ایشان... برادری کردن دوست شدن، مراعاه النظیر
- مواخات ((مُ))
- برادری، دوستی و برادری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
موافقت کردن با کسی
موافقت کردن با کسی در کاری
مقابل شدن، رو به رو شدن، برابر بودن
یاری دادن، به هم کمک کردن با دادن مال
با هم دوستی و پیوستگی داشتن، یاری داشتن، پیروی کردن
با کسی دوستی و پیوستگی داشتن، پی در پی کردن کاری را، دوستی، پیوستگی: (... و بدین تحفظ و تیقظ اعتقاد من در موالات تو صافی تر گشت) (کلیله. مصحح مینوی. 32)
موافقت کردن با کسی در امری، موافقت، خبر آمدن چیزی مبتدا را بلاوسطه (یعنی بدون آوردن کلمه ذو و غیر آن) مانند: (زید قائم {بخلاف} زید قیام {که آن حمل صحیح نمی باشد مگر با آوردن واسطه مانند: زید ذو قیام
یاری کردن بمال و تن، یاری گری: (و بمواسات خویش هر وقت او را از خود شاکر و آسوده داری) (کشف الاسرار 510: 2)
روبرو شدن مقابل شدن، روبارویی مقابله
جمع موخره، پس انداخته ها پشت مانده ها، پایانه ها
مواخذ: و ترکان خاتون کربوغارا نهفته به اصفهان فرستاد به مواخذت بر کیارق
مواخات در فارسی: برادری یگانگی مواخات در فارسی: برادری دوستی: چون برادری
موافقت کردن سازش کردن، موافقت سازش. فرمان بردن از کسی، موافقت کردن با کسی، فرمانبرداری، موافقت: (چون از الموت... باقزوین اتفاق معاودت افتاد و بمواتات سعادتی که آن روز بود... کارهایی که از حضرت بصدد اتمام آن بودم بر حسب ارادت تمشیت یافت) (نفثه المصدور. چا یز. 9)
سزا، شکنجه، پادافره
برابری
ادویه، مواد داروئی
جمع سوال، پرسش ها جمع سوال پرسشها
توابع یک شهر یا ناحیه
با هم برابر بودن، برابری
جزا دادن، پاداش دادن، کیفر
فخر کردن، نازیدن به کسی یا چیزی
از کسی دفاع کردن، پشتیبانی کردن
با هم دشمنی کردن، دشمن یکدیگر شدن
جمع واژۀ مسافت، فاصلۀ بین دو مکان
مدارا کردن با دشمن، پنهان ساختن دشمنی
دوستی کردن با کسی، دوستی پاک با کسی داشتن
رعایت یکدیگر کردن، نگه داشتن و حفظ کردن چیزی، جریان امری را در نظر گرفتن
با هم رفتن، هم قدم شدن، با یکدیگر برابری کردن، با یکدیگر سخن گفتن