جدول جو
جدول جو

معنی مواجهات - جستجوی لغت در جدول جو

مواجهات(مُ جَ)
جمع واژۀ مواجهه. رجوع به مواجهه و مواجهت شود
لغت نامه دهخدا
مواجهات
جمع مواجهه
تصویری از مواجهات
تصویر مواجهات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مواطات
تصویر مواطات
موافقت کردن با کسی در کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مواتات
تصویر مواتات
موافقت کردن با کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مواقعات
تصویر مواقعات
جنگ ها، زد و خورد و کشتار میان چند تن یا میان سپاهیان دو کشور، نبرد، پیکار، رزم، کارزار، آورد، کشمکش میان رقیبان برای دستیابی به اهداف مورد نظر خود، بن مضارع جنگیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ جَ)
جمع واژۀ مشاجره. رجوع به مشاجره شود
لغت نامه دهخدا
(مُ صَ)
جمع واژۀ مواصله (مواصلت). (از یادداشت مؤلف). رجوع به مواصلت شود
لغت نامه دهخدا
(مُ ضَ)
جمع واژۀ مواضعه. (ج مواضعت و مواضعه) به معنی قرارها و قرار نهادن ها و موافقتها و سازواریها و نهادنیها و قراردادها. (یادداشت مؤلف). قراردادها و گفتگویهای با هم. (ناظم الاطباء) : بوسهل زوزنی بود در آن میانه، کار و بار همه وی داشت و مصادرات و مواضعات مردم... همه او می کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 145). و رجوع به مواضعت و مواضعه شود، اصطلاحات. مصطلحات. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نُ مُوو / مُوْ تَ)
به طور روبارویی. (ناظم الاطباء). رودررویی. رویارویی. در حال روبروشدگی: پس میثاقی که... مواجههً و مشافههً بر زبان راندند. (تاریخ غازانی ص 54)
لغت نامه دهخدا
(مُ قَ)
جمع واژۀ مواقعه و مواقعت. (یادداشت مؤلف). رجوع به مواقعه و مواقعت شود
لغت نامه دهخدا
(مُ کَ)
جمع واژۀ مفاکهه: آتشی خوش برافروختند و از لطف محاورات ومفاکهات فواکه با ریحانی زمستانی برهم آمیختند. (مرزبان نامه چ 1317 ص 89). و رجوع به دو مدخل بعد شود
لغت نامه دهخدا
(مُ نَ)
جمع واژۀ مسانهه. رجوع به مسانهه شود، مواجبهای سنوی. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ وَجْ جِ)
جمع واژۀ متوجهه. زنان روی آورنده و توجه کننده. (فرهنگ فارسی معین) ، مالیات ها، مالیاتی که بر عهده کسی یا کسانی قرار میگیرد: ودر اول سال برات متوجهات به موجبی که به قانون درآمده دیه به دیه مسمی و مفصل مؤکد گردانید. (تاریخ غازانی ص 253)... و نیز مکتوب اصحاب قانون دارند که متوجهات ایشان چند و چگونه است. (تاریخ غازانی ص 254). در محاسن داخلی و خارجی از... و تعیین حقوق و متوجهات قدیم الایام و عصر مترجم. (ترجمه محاسن اصفهان ص 4). از اموال و متوجهات و حقوق دیوان مجموع آنچه داخل مؤامرات و جانکقیت معین شده و در دفاتر قوانین و دساتیر دواوین مثبت و مقنن گشت... (ترجمه محاسن اصفهان ص 50). و تعمیر بقاع و توجیهات و توجیه متوجهات دیوانی از اصول و فروع و اضافات بعد از اطلاق. (ترجمه محاسن اصفهان). و بدون اطلاع و مهر مشارالیه داد وستد متوجهات میشود... و بعد از آن به موجب بروات مهر وزیر و کلانتر و مستوفی متوجهات دیوانی هر یک از دفتر حواله... (تذکره الملوک چ 2 ص 47). به سر رشته کلانتر سپارد که متوجهات دیوان هر صنف در آن سال از آن قرار تقسیم و توجه شود. (تذکرهالملوک چ 2 ص 49)
لغت نامه دهخدا
(مُ فَ)
جمع واژۀ مشافهت: و استادم بونصر نامه ها و مشافهات نسخت کرد و نبشته آمد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 376). و ابوالعلا به دیوان وزارت آمد و نامه ها و مشافهات استادم بستد و بخواند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 509). و رجوع به مدخل بعد و مشافهه شود
لغت نامه دهخدا
(مُبَ / بِ)
مانندگیها و چیزهای شبیه به هم و... (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مشابهه (مشابهت) ، به معنی مانندگی: و دلیل را قسمت کنند بعلامات و مشابهات. (اساس الاقتباس). و رجوع به مشابهه و مشابهت شود
لغت نامه دهخدا
(مُ وَجْ جَ)
جمع واژۀ موجهه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُ جَ /جِ هََ)
مواجهه. روبارویی و مقابلی ومقابله. (ناظم الاطباء). و رجوع به مواجه و مواجهه شود، مقابلۀ دو کوکب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
جمع متوجه، نمیدگان روی آورندگان، ساو باژ افزون جمع متوجهه. زنان روی آورنده و توجه کننده، مالیاتی که علاوه بر مقدار اصلی مقرر وصول میشد: از اموال و متوجهات و حقوق دیوان مجموع آنچه داخل موامرات و جانکقیت معین شده و در دفاتر قوانین و دساتیر دواوین مثبت و مقنن گشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواجهت
تصویر مواجهت
روبرو شدن با کسی روباروی گردیدن، روبارویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجهات
تصویر توجهات
ملاطفتها و نوازشها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواجات
تصویر دواجات
ادویه، مواد داروئی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهاجمات
تصویر مهاجمات
جمع مهاجمه، پتروت ها تاخت ها جمع مهاجمه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع موامره، رایزنی ها و، باز خواه نامه ها به گونه رمن جمع موامره، قلمی (شعبه ای) از خط عربی که مستخرج از ثلاثین است و در دادخواهی میان ملوک بکار میرفته، نوشته هایی که سلاطین و حکام بنام مامورانی که وجوهی از اموال دولت را بنام خود ضبط میکردند صادر می نمودند و بموجب آن رد آن وجوه را از ایشان میخواستند: و حقوق دیوان مجموع آنچه داخل موامرات و جانکقیت معین شده و در دفاتر قوانین و دساتیر ودواوین مثبت و مقنن گشت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مراجعه، بازگشت ها سرزدن ها جمع مراجعه: روز بروز مراجعات مردم زیادتر میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاجرات
تصویر مشاجرات
جمع مشاجره، پتکاری ها همستیزی ها جمع مشاجره
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشابهه، همانندی ها مانندگیها همسانیها جمع مشابهت (مشابهه) مانندگیها: ودلیل را قسمت کنند بعلامات و مشابهات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاکهات
تصویر مفاکهات
جمع مفاکهه، لاغکاریها، خوش سخنی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواضعات
تصویر مواضعات
جمع مواضعت (مواضعه) قرار نهادنها، قراردادها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواخرات
تصویر مواخرات
جمع موخره، پس انداخته ها پشت مانده ها، پایانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موانسات
تصویر موانسات
جمع موانسه، خو گیری ها دمسازی ها جمع موانست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجهات
تصویر توجهات
نگرش ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از موجبات
تصویر موجبات
زمینه ها، بایسته ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مواجهه
تصویر مواجهه
رودررویی، رویایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مناجات
تصویر مناجات
راز و نیاز
فرهنگ واژه فارسی سره
اختلاف ها، بگومگوها، جدال ها، دعواها، کشمکش ها، نزاع ها، مشاجره ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد