جدول جو
جدول جو

معنی مواقعات

مواقعات
جنگ ها، زد و خورد و کشتار میان چند تن یا میان سپاهیان دو کشور، نبرد، پیکار، رزم، کارزار، آورد، کشمکش میان رقیبان برای دستیابی به اهداف مورد نظر خود، بن مضارع جنگیدن
تصویری از مواقعات
تصویر مواقعات
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مواقعات

مواقعات

مواقعات
جَمعِ واژۀ مواقعه و مواقعت. (یادداشت مؤلف). رجوع به مواقعه و مواقعت شود
لغت نامه دهخدا

مواضعات

مواضعات
جَمعِ واژۀ مواضعه. (ج ِ مواضعت و مواضعه) به معنی قرارها و قرار نهادن ها و موافقتها و سازواریها و نهادنیها و قراردادها. (یادداشت مؤلف). قراردادها و گفتگویهای با هم. (ناظم الاطباء) : بوسهل زوزنی بود در آن میانه، کار و بار همه وی داشت و مصادرات و مواضعات مردم... همه او می کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 145). و رجوع به مواضعت و مواضعه شود، اصطلاحات. مصطلحات. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

مواقعت

مواقعت
جنگ. حرب. جنگ کردن. حرب کردن: پیش از مواقعت ومصادمت او هزیمت عار دارد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 414) ، آرمیدن با زن. آمیزش. هم بستری. همخوابگی. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به مواقعه شود
لغت نامه دهخدا

واقعات

واقعات
جَمعِ واژۀ واقعه: درویش از این واقعات خسته خاطر همی بود. (گلستان). رجوع به واقعه شود
لغت نامه دهخدا