جدول جو
جدول جو

معنی موائد - جستجوی لغت در جدول جو

موائد
مائده ها، سفره ها، خوان ها، خوردنی ها، طعام ها، جمع واژۀ مائده
تصویری از موائد
تصویر موائد
فرهنگ فارسی عمید
موائد
(مَ ءِ)
جمع واژۀ مائده. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مائده که به معنی خوان پرطعام باشد. (آنندراج) (غیاث). رجوع به مائده شود: از الوان موائد مطبخ خاص به قدر کفایت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 91)
بلاها و سختیها. (منتهی الارب). دواهی. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
موائد
جمع مائده
تصویری از موائد
تصویر موائد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مواعد
تصویر مواعد
موعدها، جاهای وعده کردن، زمانهای وعده دادن، در علم اقتصاد سررسید ها، عهد و پیمان ها، عقدها، قرار و مدارها، قول و قرارها، بیعت ها، جمع واژۀ موعد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موارد
تصویر موارد
موردها، موضوع ها، مسئله ها، محل های ورود، جاهای فرود آمدن، آبشخورها، جمع واژۀ مورد
فرهنگ فارسی عمید
(زَ ءِ)
جمع واژۀ زائده. افزونیها. (از آنندراج) : و بر جگر فزونی هاست از وی بیرون آمده بر سان انگشتان و بدین فزونیها گرد معده اندر آمده است. چنانکه چیزی را به انگشتان بگیرند و این فزونیها را به تازی زوائد گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). از جمله زوائد مبانی هزار محوطه بود از جهت مرابط فیلان. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 423). زائده الکبد، هنیه منها صغیره الی جانبها منتحیه عنها. ج، زوائد. (اقرب الموارد).
- زوائد متصله، فزونیها که بر سر استخوانهای مهره هاست. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- زوائد مفصلیه، فزونیهای استخوانهای پهلو که در استخوانهای مهره های پشت نشسته است. (از یادداشت ایضاً).
- زوائد من الاسنان، ما یلی الانیاب و منه قول المتنبی فی عشیره سیف الدوله: ’و سائر املاک البلاد الزوائد’. (اقرب الموارد).
، زیاده الایمان بالغیب والیقین. (تعریفات جرجانی، در اصطلاحات صوفیه) ، تندیهای پس پالان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ذوالزوائد، شیر بیشه یعنی به اظفاره و انیابه و زئیره و صولته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فَ ءِ)
جمع واژۀ فائده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : در فوائد حکمای هند می آید که آن را که دوست نیست رامش نیست. (مرزبان نامه). ابوالفضل در لطایف ادب بارع تر بود و فوائد عرب را جامعتر. (ترجمه تاریخ یمینی). رجوع به فواید شود
لغت نامه دهخدا
(عَ ءِ)
جمع واژۀ عائده. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به عائده و عواید شود. بازگردندگان، صله ها ومهربانی ها، سودها و منافع و فواید. (آنندراج) (غیاث اللغات). عواید. رجوع به عواید شود: سلطان بر لطایف صنع باری و عوائد کرم او شکر میگفت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 419). فوائد موافقت و عوائد معاضدت ایشان به اهل اسلام و کافّۀ خلق رسید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 292). فوائد و عوائد آن سعی بدو و فرزندان او بازداشت. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا
(مَ ءِ)
جمع واژۀ مزاده. (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به مزاده شود
لغت نامه دهخدا
(مَ ءِ)
جمع واژۀ مفاءد، به معنی بابزن و آتشکاو. (آنندراج). جمع واژۀ مفأد و مفأده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به مفأد و مفأده شود
لغت نامه دهخدا
(مَ ءِ)
جمع واژۀ مائل. رجوع به مائل شود، جمع واژۀ مائله به معنی زن باتبختر و زن خرامنده. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ)
جمع واژۀ مولد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، جمع واژۀ مولد به معنی مادر. (آنندراج). رجوع به موالید و مولد شود
لغت نامه دهخدا
(مَ ءِ)
جمع واژۀ مائس، ج مائسه. (ناظم الاطباء). رجوع به مائس و مائسه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ قِ)
جمع واژۀ موقد. (اقرب الموارد). رجوع به موقد شود
لغت نامه دهخدا
(مَ عِ)
جمع واژۀ موعد. سررسیدها.وعده ها. (ناظم الاطباء) : مواعدی را که قانون معین نکرده است دادگاه معین خواهد کرد. (مادۀ 611 آیین دادرسی مدنی). مواعدی که ابتدای آن تاریخ ابلاغ یا اعلام است روز ابلاغ و اعلام و همچنین روز اقدام جزء مدت محسوب نمی شود. (مادۀ 613 آیین دادرسی مدنی). دادن مهلت در مواعدی که از طرف دادگاه تعیین می شود فقط یک دفعه جایز است. (مادۀ 618 آیین دادرسی مدنی). و رجوع به موعد شود، وعده جایها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَرِ)
جمع واژۀ مورد. (منتهی الارب) (دهار) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). راه ورود به آب. راه آبخور.
- موارد مطروقه، آبهای آلوده و ناپاک. (ناظم الاطباء).
، راه و طریقه و موردها و محل ورود و درآمدها. (ناظم الاطباء) : تا تیغهای مسلول از موارد ورید مستسقی شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 197). به نزعات شیاطین موارد آن محبت منغص گشت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 227). و رجوع به مورد شود.
- مصادر و موارد، انجمن ها وجاهایی که مردمان دانا اجتماع میکنند و یکدیگر را ملاقات می نمایند. (ناظم الاطباء).
- موارد و مداخل، موارد و مدارج. راه درآمد و دخل و مداخل و مخارج. (ناظم الاطباء).
- موارد و مدارج، موارد و مداخل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ ءِ)
جمع واژۀ صید، به معنی شکاراندازیها، خلاف القیاس، چنانکه محاسن جمع واژۀ حسن است. (از غیاث) (از آنندراج) ، جمع واژۀ مصید. (ناظم الاطباء). آلت صید جانوران. دامها که بدان جانوران را گیرند. و رجوع به مصید شود، جمع واژۀ مصیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ مصیده. (ناظم الاطباء). رجوع به مصیده شود
لغت نامه دهخدا
(مَ ءِ)
جمع واژۀ مکیده به معنی بدسگالی و بداندیشی. (غیاث). جمع واژۀ مکیده. (ناظم الاطباء) : به انواع مکائد تمسک می ساخت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 432). و رجوع به مکاید شود
جمع واژۀ مکود. رجوع به مکود شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مائد
تصویر مائد
گیج در یازده، کج خم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواید
تصویر مواید
جمع مایده (مائده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موارد
تصویر موارد
جمع مورد، آیندگاهان آبخور ها راه ها جمع مورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواعد
تصویر مواعد
جمع موعد، سر رسید ها پاس ها سامه گاهان جمع موعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواقد
تصویر مواقد
جمع موقد، آتشدان آتشگاه ها جمع موقد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موالد
تصویر موالد
جمع مولد، مادران زایندگان جمع مولد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصائد
تصویر مصائد
جمع صید، جمع مصیده، شکار اندازی ها دام ها شکار گاه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوائد
تصویر فوائد
جمع فائده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوائد
تصویر عوائد
صله ها، مهربانیها، سودها و منافع، جمع عائده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوائد
تصویر زوائد
جمع زائده، افزونیها، فزودگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواعد
تصویر مواعد
((مَ عِ))
جمع موعد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موالد
تصویر موالد
((مَ لِ))
جمع مولد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مواید
تصویر مواید
((مَ یِ))
جمع مائده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موارد
تصویر موارد
((مَ رِ))
جمع مورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موارد
تصویر موارد
نکته ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مواد
تصویر مواد
ماتکان
فرهنگ واژه فارسی سره
موردها، حالات، اوضاع، مناسبت ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد