جدول جو
جدول جو

معنی مهیض - جستجوی لغت در جدول جو

مهیض(مَ)
نعت مفعولی ازهیض. استخوان بازشکسته بعد گرفتگی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهین
تصویر مهین
(دخترانه)
ماه زیبا رو، مانند ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهین
تصویر مهین
خوار، بی ارزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفیض
تصویر مفیض
آنکه اشک یا آب فروریزد، فیض دهنده، عطا کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبیض
تصویر مبیض
جلادهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهیر
تصویر مهیر
ماه، قمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهیل
تصویر مهیل
هولناک، برای مثال چو بیرون شد از کازرون یک دو میل / به پیش آمدش سنگلاخی مهیل (سعدی۱ - ۱۶۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهیج
تصویر مهیج
هیجان آور، برانگیزنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهین
تصویر مهین
بزرگ، بزرگ تر، بزرگ ترین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهیا
تصویر مهیا
حاضر، آماده، مستعد، شایسته، مناسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبیض
تصویر مبیض
سفید کننده جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهیج
تصویر مهیج
هیجان آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مریض
تصویر مریض
بیمار، رنجور، نا تندرست، نالان، معلول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهیا
تصویر مهیا
آماده شده، ساخته شده، مستعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهیض
تصویر جهیض
آفگانه (زه افتاد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهیب
تصویر مهیب
سهمگین، ترسناک، سهمناک
فرهنگ لغت هوشیار
ماه قمر: چو پشت آینه است اجسام اینجا شود چون روی آیینه مصفا. نه شمسی ماند آنجا نه مهیری نه ظلمی بینی آنجا نه منیری. (عطار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهیل
تصویر مهیل
ترسناک جای ترسناک مکان مخوف
فرهنگ لغت هوشیار
خوار و سست، ضعیف، ذلیل، بیمقدار بزرگترین، اکبر، سالخورده تر، کبره
فرهنگ لغت هوشیار
گریز گاه، باز گشتگاه سرشار کننده، سرازیر کننده افشاننده جاری کننده (آب اشک)، فیض دهنده فیض بخش بخشنده دهنده: (معاینه جرم آتش که مفیض نور است) (اوصاف الاشراف. 55)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهیا
تصویر مهیا
((مُ هَ یّ))
آماده، آماده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهیب
تصویر مهیب
((مَ))
سهمگین، ترسناک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهیج
تصویر مهیج
((مُ هَ یُِ))
هیجان آور، برانگیزنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهیر
تصویر مهیر
((مَ))
ماه، قمر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهیل
تصویر مهیل
((مَ))
جای ترسناک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهین
تصویر مهین
((مَ))
منسوب به ماه، نامی است از نام های زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهین
تصویر مهین
((مُ))
خوار دارنده، اهانت کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهین
تصویر مهین
سست، ضعیف، خوار، زبون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مفیض
تصویر مفیض
((مُ))
جاری کننده، فیض دهنده، فیض بخش، فیض دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مریض
تصویر مریض
((مَ))
بیمار، ناخوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبیض
تصویر مبیض
((مُ بَ یِّ))
جامه سفید پوشنده، سفید گرداننده (جامه و غیره)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهین
تصویر مهین
((مِ))
بزرگتر، بزرگترین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مریض
تصویر مریض
بیمار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مهیا
تصویر مهیا
آماده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مهین
تصویر مهین
مهم
فرهنگ واژه فارسی سره