- مهمات
- بایسته ها، جنگ افزارها، راه افزارها
معنی مهمات - جستجوی لغت در جدول جو
- مهمات
- کارهای قابل توجه، در امور نظامی آلات و ادوات جنگ، نیازها
- مهمات
- کارهای خطیر، امور با اهمیت، مسائل مهم، کارهای پیش آمده، افزار و ادوات جنگ
- مهمات ((مُ هِ مّ))
- کارهای بزرگ و دشوار، در فارسی به معنای ابزارآلات جنگی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نهانداشت سخن یا خنده را
هنگامی که شاه شطرنج را مات کنند گویند: شاه مات
مهمیز، آلتی فلزی که هنگام سواری بر پاشنۀ چکمه می بندند، مخیز، اسب انگیز
کسی که به خانۀ کس دیگر می رود و در آنجا از او پذیرایی می کنند، کسی که در هتل، مهمان خانه، مسافرخانه و مانند آن اقامت دارد، کسی که موقتاً و یا بدون دریافت و پرداخت پول به کاری می پردازد مثلاً دانشجوی مهمان، بازیگر مهمان، استاد مهمان، در ورزش ویژگی تیمی که در خانۀ تیم حریف بازی می کند
کارهای دشوار، امور پیچیده و مشکل، معضلات سخت
جمع متهمه، پسماران چفته مندان جمع متهمه، جمع متهمه
جمع ملمه
جمع مهمله، یاوه ها چرند و پرند جمع مهمله (مهمل) کلامهای بیهوده مزخرفات
کسی که بر دیگری وارد شود و از او با طعام و دیگر وسائل پذیرائی کنند
بنگرید به مهمیز آلتی فلزی که برپاشنه چکمه وصل کنند و بوسیله آن اسب را بحرکت و جست و خیزدرآورند، استطاله طویل و لوله یی شکلی که در قاعده برخی کاسبرگها و گلبرگها قرار دارد (مانند گل لادن و گل بنفشه)، این استطاله در انتها تشکیل لوله بن بستی را میدهد که آن را نوش جای گویند و درآنجانوش گل که عبارت از مایع شیرین و معطری است جمع میشود
کسی که به خانه کسی دیگر برود و پذیرایی شود، آن که از سوی دیگری دعوت می شود و مورد پذیرایی قرار می گیرد، ویژگی آن که به طور موقت در یک فعالیت، بازی و مانند آن ها شرکت می کند
سختی ها و حوادث
مردن، فوت، مرگ، نماندن
مرگ، زمان مرگ