جدول جو
جدول جو

معنی مهصر - جستجوی لغت در جدول جو

مهصر
(مِ صَ)
شیر بیشه. مهصار. مهصیر. (منتهی الارب). اسد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهار
تصویر مهار
چوب کوچکی که در پرۀ بینی شتر جا می دهند و ریسمان به آن می بندند، زمام، افسار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبصر
تصویر مبصر
دیده شده، مشهود، منظور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبصر
تصویر مبصر
با بصیرت، کنایه از پیشگو
دانش آموزی که از جانب معلم به حفظ نظم در کلاس می پردازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهتر
تصویر مهتر
کسی که در طویله اسب ها را تیمار می کند، بزرگ تر، کلان تر، رئیس و سردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقصر
تصویر مقصر
آنکه در کار و تکالیف خود کوتاهی و سستی کند، کوتاهی کننده، تقصیرکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهیر
تصویر مهیر
ماه، قمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبصر
تصویر مبصر
دیده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهتر
تصویر مهتر
بزرگتر، بامقام منزلت و مرتبت برتر
فرهنگ لغت هوشیار
ماه قمر: چو پشت آینه است اجسام اینجا شود چون روی آیینه مصفا. نه شمسی ماند آنجا نه مهیری نه ظلمی بینی آنجا نه منیری. (عطار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهار
تصویر مهار
زمام، افسار، آنچه بدان کسی یا چیزی را به سویی برند و راهنما شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصهر
تصویر مصهر
کوره بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقصر
تصویر مقصر
کسی که در کار سستی می کند و باز می ایستد
فرهنگ لغت هوشیار
چرخشت چرخش پناهگاه رها گاه زرد، سرخ، کاژیره ای کاجیره ای: آن چه با گل کاجیره رنگ کرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محصر
تصویر محصر
محاصره کننده، در حصار گیرنده، مانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبصر
تصویر مبصر
آنکه ظاهر و نمایان می کند و نیز نظر کننده و شناسنده، با بصیرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماصر
تصویر ماصر
پرده دیوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهار
تصویر مهار
قسمتی که در هواپیما بال ها را به هم وصل می کند، چین جلدی موجود در سطح تحتانی آلت مرد در خط وسط و در مجاورت شیار حشفه ای قلفه ای که در حقیقت دیواره ای است که شیار حشفه ای قلفه ای را به دو قسمت چپ و راست تقسیم می کند، نام هر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهیر
تصویر مهیر
((مَ))
ماه، قمر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهار
تصویر مهار
((مَ))
افسار، چوبی که در بینی شتر کنند و ریسمان بر آن بندند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبصر
تصویر مبصر
((مُ ص))
بیننده، با بصیرت، هوشیار، در فارسی، شاگردی که مسئول نظم کلاس است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهتر
تصویر مهتر
((مِ تَ))
بزرگ، رییس، سرور، خدمتکار ستور، جمع مهتران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقصر
تصویر مقصر
((مُ قَ صِّ))
کسی که در انجام کاری کوتاهی کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معصر
تصویر معصر
((مِ صَ))
آلتی است که با آن آب میوه (مانند انگور) گیرند، جمع معاصر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محصر
تصویر محصر
((مُ ص))
محاصره کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبصر
تصویر مبصر
((مُ صَ))
دیده شده، منظور، مشهود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهار
تصویر مهار
کنترل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مقصر
تصویر مقصر
گناهکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مهار
تصویر مهار
Containment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مقصر
تصویر مقصر
Culpable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مهار
تصویر مهار
contenção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مقصر
تصویر مقصر
culpado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مقصر
تصویر مقصر
schuldig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مهار
تصویر مهار
Eindämmung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مهار
تصویر مهار
ograniczenie
دیکشنری فارسی به لهستانی