جدول جو
جدول جو

معنی مهزر - جستجوی لغت در جدول جو

مهزر(مِ زَ)
مرد زیان زده و مغبون در هر چیزی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهار
تصویر مهار
چوب کوچکی که در پرۀ بینی شتر جا می دهند و ریسمان به آن می بندند، زمام، افسار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزهر
تصویر مزهر
از آلات موسیقی، عود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میزر
تصویر میزر
شال دستاری که بر سر می بندند، دستار، عمامه، برای مثال که فردا شود بر کهن میزران / به دستار پنجه گزم سرگران (سعدی۱ - ۱۱۹)، ازار و پارچه ای که به کمر می بستند، لنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهتر
تصویر مهتر
کسی که در طویله اسب ها را تیمار می کند، بزرگ تر، کلان تر، رئیس و سردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موزر
تصویر موزر
نوعی سلاح گرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهیر
تصویر مهیر
ماه، قمر
فرهنگ فارسی عمید
(مُ هََ رَ)
بندی و محبوس. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مهرزق
لغت نامه دهخدا
بربت، دنبک بدینگونه آمده در برخی فرهنگ ها، چوبی که بدان زنند و نوازند چو به ک در این چامه خاقانی سخن از زخمه و زبان می رود: زخمه مطربان صلای صبوح در زبان های مزهر اندازد از سازهایی که مشخصات آن کاملا معلوم نیست: بعضی از نویسندگان مزهر را نام دیگری برای عود ذکر کرده اند و عده ای هم آنرا نوعی از سازهای ضربی از قبیل طبل یا دنبک دانسته اند در حالیکه در نظر عده دیگر وجود سیم (اوتار) در این ساز محقق بوده است. زخمه مطربان صلای صبوح در زبانهای مزهر اندازد. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه پارسی ازار پوشاننده آلمانی گونه ای تپانچه به نام سازنده آن تفنگی که در سال 1872 م. در آلمان متداول شد و بعد ها مکرر تکمیل گردید. این سلاح توسط ارتشهای مختلف اروپایی پذیرفته و متداول گردید، تپانچه ای که نوع عالی آن بر قنداق چوبین - که در عین حال جلد سلاح نیز هست - سوار میشود (تنگسیر. 353)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میزر
تصویر میزر
عمامه و دستار و مندیل که بر سر بندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهتر
تصویر مهتر
بزرگتر، بامقام منزلت و مرتبت برتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهار
تصویر مهار
زمام، افسار، آنچه بدان کسی یا چیزی را به سویی برند و راهنما شوند
فرهنگ لغت هوشیار
میزر در فارسی از ریشه پارسی ازار شلوار، دستار پارچه ای که بکمر بندند ازار، دستار عمامه. میزر در فارسی: تازی از ریشه پارسی ازار لنگ، دستار
فرهنگ لغت هوشیار
ماه قمر: چو پشت آینه است اجسام اینجا شود چون روی آیینه مصفا. نه شمسی ماند آنجا نه مهیری نه ظلمی بینی آنجا نه منیری. (عطار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهیر
تصویر مهیر
((مَ))
ماه، قمر
فرهنگ فارسی معین
((مُ زِ))
تفنگی که در سال 1872 میلادی در آلمان متداول شد و بعدها مکرر تکمیل گردید، تپانچه ای که نوع عالی آن بر قنداق چوبین سوار می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهار
تصویر مهار
((مَ))
افسار، چوبی که در بینی شتر کنند و ریسمان بر آن بندند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهتر
تصویر مهتر
((مِ تَ))
بزرگ، رییس، سرور، خدمتکار ستور، جمع مهتران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میزر
تصویر میزر
((مِ زَ))
عمامه، دستار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهار
تصویر مهار
قسمتی که در هواپیما بال ها را به هم وصل می کند، چین جلدی موجود در سطح تحتانی آلت مرد در خط وسط و در مجاورت شیار حشفه ای قلفه ای که در حقیقت دیواره ای است که شیار حشفه ای قلفه ای را به دو قسمت چپ و راست تقسیم می کند، نام هر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهار
تصویر مهار
کنترل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مهار
تصویر مهار
Containment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مهار
تصویر مهار
confinement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مهار
تصویر مهار
contención
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مهار
تصویر مهار
penahanan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مهار
تصویر مهار
नियंत्रण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مهار
تصویر مهار
contenimento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مهار
تصویر مهار
ограничение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مهار
تصویر مهار
beperking
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مهار
تصویر مهار
обмеження
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مهار
تصویر مهار
ograniczenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مهار
تصویر مهار
Eindämmung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مهار
تصویر مهار
contenção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مهار
تصویر مهار
sınırlama
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی