گلی است دوائی و آن را گل مختوم نامند و گل بیشه نیز گویند. طین مختوم. (از آنندراج) : قهرش از مهر بر حواس نهد نقش با مهر گل فرستد طین. انوری (از آنندراج)
گلی است دوائی و آن را گل مختوم نامند و گل بیشه نیز گویند. طین مختوم. (از آنندراج) : قهرش از مهر بر حواس نهد نقش با مهر گل فرستد طین. انوری (از آنندراج)
مهرگسلنده. برندۀ محبت. قطعکننده دوستی. بی مهری کننده. به ترک دوستی گوینده: پیام من که رساند به یار مهرگسل که برشکستی و ما را هنوز پیوند است. سعدی. فغان که آن مه نامهربان مهرگسل بترک صحبت یاران خود چه آسان گفت. حافظ (دیوان چ قزوینی و غنی ص 61). بر سفله جهان ناکس مهرگسل هان تا ننهی دل و نباشی غافل. (از یادداشت مؤلف)
مهرگسلنده. برندۀ محبت. قطعکننده دوستی. بی مهری کننده. به ترک دوستی گوینده: پیام من که رساند به یار مهرگسل که برشکستی و ما را هنوز پیوند است. سعدی. فغان که آن مه نامهربان مهرگسل بترک صحبت یاران خود چه آسان گفت. حافظ (دیوان چ قزوینی و غنی ص 61). بر سفله جهان ناکس مهرگسل هان تا ننهی دل و نباشی غافل. (از یادداشت مؤلف)
مهره: برای فاطمه قلاده ای بخر از مهرگ یمانی وبرای کودکان دو دست اورنج عاجین. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 5 ص 58). بار و میوۀ او بر هم نهاده باشد بمانند مهرگ برپیوسته. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 5 ص 228)
مهره: برای فاطمه قلاده ای بخر از مهرگ یمانی وبرای کودکان دو دست اورنج عاجین. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 5 ص 58). بار و میوۀ او بر هم نهاده باشد بمانند مهرگ برپیوسته. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 5 ص 228)