جدول جو
جدول جو

معنی مهرپرستی - جستجوی لغت در جدول جو

مهرپرستی
مذهب ایرانیان پیش از ظهور زردشت که درآن مهر، خدای روشنایی را پرستش می کردند
تصویری از مهرپرستی
تصویر مهرپرستی
فرهنگ فارسی عمید
مهرپرستی(مِپَ رَ)
پرستش مهر. پرستیدن مهر، که یکی از ایزدان مهم مذهب زرتشت است. رجوع به مهر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
پرستاری، نگهبانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از می پرستی
تصویر می پرستی
اشتیاق بسیار به نوشیدن باده داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظاهرپرستی
تصویر ظاهرپرستی
دوست داشتن صورت ظاهر، عمل ظاهرپرست
فرهنگ فارسی عمید
(مِ پَرْ وَ)
عمل مهرپرور. پرورش دوستی و عطوفت
لغت نامه دهخدا
(دَ)
پرستندۀ مهر:
چون دعا کرد ماه مهرپرست
شاه را داد بوسه ای بر دست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ پَ رَ)
صفت و پیشۀ می پرست. باده گساری. می خوارگی:
تا می پرستی پیشۀ موبد است
تا بت پرستی پیشۀ برهمن.
فرخی.
مشو شیرین پرست ار می پرستی
که نتوان کرد با یکدل دو مستی.
نظامی.
ز مستی همه می پرستی بود
چه حاجت بود می چو مستی بود.
امیرخسرو.
بت پرستی ز می پرستی به
مردن عاقلان ز مستی به.
اوحدی.
و رجوع به می پرست شود
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ پَ رَ)
عمل پرستیدن خورشید. خورشیدپرستی. عبادت الشمس:
پشت دین سلطان اویس آنکس که از پشتیش دین
خورپرستی را ز حربا برنتابد بیش از این.
سلمان ساوجی
لغت نامه دهخدا
(ذَ پَ رَ)
دین و عمل پرستیدن آذر
لغت نامه دهخدا
(هَِ پَ رَ)
ظاهربینی. رجوع به ظاهربینی شود
لغت نامه دهخدا
(شَهْ پَ رَ)
مخفف شاه پرستی:
نیاید شه پرستی دیگر از من
پرستاری طلب چابکتر از من.
نظامی.
رجوع به شاه پرستی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مه پرست
تصویر مه پرست
آنکه ماه (قمر) را پرستش کند، عاشق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدپرستی
تصویر مدپرستی
پیروی وتقلید شدید از مد و باب روز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
تیمار حال کردن، ریاست، بزرگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از می پرستی
تصویر می پرستی
علاقه مفرط بنوشیدن شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مد پرستی
تصویر مد پرستی
روالپرستی نو خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر پرستی
تصویر گهر پرستی
پرستیدن گوهر، گوهر فروشی
فرهنگ لغت هوشیار
دین وعمل پرستیدن آذر پرستیدن آتش ستایش آتش، دین زردشتی آیین زرتشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهرپرستی
تصویر گوهرپرستی
آپتئور، آپتئوز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
قیومیت، ریاست، مسئولیت، اداره، اداره کل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
Conservatorship, Patronization, Wardenship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
tutelle, patronage
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
tutela, patrocinio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
perwalian, perlindungan, pengawasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
संरक्षकता , संरक्षण , अभिरक्षा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
voogdijschap, patronage, toezicht
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
opieka, patronat
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
tutela, patrocinio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
curatela, patrocínio, tutela
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
监护 , 资助 , 监管
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
опіка , покровительство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
Vormundschaft, Patronage, Aufsicht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
опека , покровительство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرپرستی
تصویر سرپرستی
후견 , 후원 , 보호직
دیکشنری فارسی به کره ای