جدول جو
جدول جو

معنی منگوا - جستجوی لغت در جدول جو

منگوا(مَ گُ)
قمارباز. (ناظم الاطباء). رجوع به منگ و منگیاگر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منگیا
تصویر منگیا
منگ، قمار
فرهنگ فارسی عمید
(مُ نُنْ)
دهی از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیه است. و 148 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
حلقۀ گوش. (آنندراج). گوشواره. (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 2 ص 351)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نام یکی از دهستانهای شش گانه بخش حومه شهرستان مهاباد است. دهستان منگور از 79 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 8895 تن است و قراء عمده آن به شرح زیر است: کوپر. میرآباد. هنکوه. سوستان. کلات. ترکش. مرکز دهستان قریه ترکش میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4). رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 109 شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
ییسو... یکی از چهار پسرجغتای بن چنگیز که از 645 تا 650 هجری قمری در ماورأالنهر حکومت داشت. رجوع به تاریخ طبقات سلاطین اسلام ص 214 و 215 و نمودار خاندان جغتای (ماقبل ص 217) شود
پسر تولی بن چنگیز، اولین قاآن از خاندان تولی که به سال 646 هجری قمری به تخت قاآنی نشست و در سال 657 وفات یافت. رجوع به تاریخ سلاطین اسلام صص 186-187 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از منگیا
تصویر منگیا
قمار
فرهنگ لغت هوشیار
بچه زیبا و با نمک، شاد و با نشاط. یا شنگول (و) منگول. شاد و با نشاط. توضیح شنگول و منگول و حپک (حپه) انگور نام سه بزغاله است که در قصه شنگول و منگول فرزند بز هستند و گرگ شنگول و منگول را می خورد و بز با شاخ خود آنها را از شکم گرگ بیرون می آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منگیا
تصویر منگیا
((مَ))
قمار، قمارخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منگول
تصویر منگول
((مَ))
بچه زیبا و بانمک، شاد و بانشاط
فرهنگ فارسی معین
گاو ماده ی شیرده
فرهنگ گویش مازندرانی