جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با منگول

منگول

منگول
بچه زیبا و با نمک، شاد و با نشاط. یا شنگول (و) منگول. شاد و با نشاط. توضیح شنگول و منگول و حپک (حپه) انگور نام سه بزغاله است که در قصه شنگول و منگول فرزند بز هستند و گرگ شنگول و منگول را می خورد و بز با شاخ خود آنها را از شکم گرگ بیرون می آورد
فرهنگ لغت هوشیار

منگول

منگول
دهی از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیه است. و 148 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

منگال

منگال
داسگاله، داس کوچک، علف بر، دَستگاله، دَستغاله، داس، آلتی آهنی و سرکج با دستۀ چوبی که دم آن تیز و دندانه دار است و با آن گیاه ها و حاصل مزارع را از روی زمین درو می کنند، جاخسوک، مِخلَب، خاشوش، جاخشوک، مِحصَد، جاغسوک
منگال
فرهنگ فارسی عمید

انگول

انگول
اَنگُل، انگشتان دست
اَنگَله، دکمه، منگوله، حلقه، جادکمه، اَنگَل، اَنگیل
انگول
فرهنگ فارسی عمید

شنگول

شنگول
شنگل، شنگ، شوخ، ظریف، زیبا، عیار، سرخوش، سرمست، برای مِثال صبا زآن لولی شنگول سرمست / چه داری آگهی چون است حالش (حافظ - ۵۶۴)
شنگول
فرهنگ فارسی عمید