واشونده و گشاده. (غیاث) (آنندراج). آشکارشده. فاش شده. کشف شده و آشکارشده و ظاهر و نمایان شده. (ناظم الاطباء). پیدا. گشاده. ظاهرشده. (یادداشت مرحوم دهخدا) : آفتاب یقین از حجاب شبهت و نقاب ریبت منکشف شود. (سندبادنامه ص 85). - منکشف شدن، باز شدن. گشاده گشتن. (یادداشت مرحوم دهخدا). ، برهنه شونده. (آنندراج) (غیاث). برهنه شده. روپوش برداشته شده. (ناظم الاطباء). برهنه. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، شرح داده شده و بیان کرده شده. (ناظم الاطباء)
واشونده و گشاده. (غیاث) (آنندراج). آشکارشده. فاش شده. کشف شده و آشکارشده و ظاهر و نمایان شده. (ناظم الاطباء). پیدا. گشاده. ظاهرشده. (یادداشت مرحوم دهخدا) : آفتاب یقین از حجاب شبهت و نقاب ریبت منکشف شود. (سندبادنامه ص 85). - منکشف شدن، باز شدن. گشاده گشتن. (یادداشت مرحوم دهخدا). ، برهنه شونده. (آنندراج) (غیاث). برهنه شده. روپوش برداشته شده. (ناظم الاطباء). برهنه. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، شرح داده شده و بیان کرده شده. (ناظم الاطباء)
بازکننده پوست ماهی. (آنندراج) (از منتهی الارب). آنکه پوست می کند ماهی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنکه می کشد گره را تا گشاده شود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به انتشاط شود
بازکننده پوست ماهی. (آنندراج) (از منتهی الارب). آنکه پوست می کند ماهی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنکه می کشد گره را تا گشاده شود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به انتشاط شود
نعت از انشاط به معنی خوش اهل گردیدن مرد. (از منتهی الارب). خداوند ستور بانشاط یا مرد خوش اهل. (آنندراج). آنکه دارای ستور شادمان باشد و یا آنکه اهل آن شادمان باشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انشاط شود
نعت از انشاط به معنی خوش اهل گردیدن مرد. (از منتهی الارب). خداوند ستور بانشاط یا مرد خوش اهل. (آنندراج). آنکه دارای ستور شادمان باشد و یا آنکه اهل آن شادمان باشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انشاط شود