پرده دریده شونده. (غیاث). پرده دریده شونده و مرد بی پروا که از بی پردگی و رسوایی باک ندارد. (آنندراج) : رجل منهتک، مرد بی پروا که از بی پردگی و رسوایی باک ندارد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : گفتن هر یک خداوند و ملک آنچنان کردش ز وهمی منهتک. مولوی (مثنوی چ خاور ص 162)
پرده دریده شونده. (غیاث). پرده دریده شونده و مرد بی پروا که از بی پردگی و رسوایی باک ندارد. (آنندراج) : رجل منهتک، مرد بی پروا که از بی پردگی و رسوایی باک ندارد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : گفتن هر یک خداوند و ملک آنچنان کردش ز وهمی منهتک. مولوی (مثنوی چ خاور ص 162)
زشت کننده و آلوده نماینده ناموس کسی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). هتک کننده حرمت: بس به چه نام و لقب خواندی ملک بندگان خویش را ای منتهک. مولوی. ، رنجیده و لاغر سازنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). آنکه مانده می کند و لاغر می سازد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انتهاک شود
زشت کننده و آلوده نماینده ناموس کسی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). هتک کننده حرمت: بس به چه نام و لقب خواندی ملک بندگان خویش را ای منتهک. مولوی. ، رنجیده و لاغر سازنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). آنکه مانده می کند و لاغر می سازد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انتهاک شود
کوشنده در کاری و مبالغه کننده در آن. (غیاث) (آنندراج). ستیهنده و کوشش کننده. (ناظم الاطباء). فرورفته درکاری. ستیهنده در امری. پیوسته با رغبت و حرص و مجدّ و صاحب لجاج در امری. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
کوشنده در کاری و مبالغه کننده در آن. (غیاث) (آنندراج). ستیهنده و کوشش کننده. (ناظم الاطباء). فرورفته درکاری. ستیهنده در امری. پیوسته با رغبت و حرص و مجدّ و صاحب لجاج در امری. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
بیمار گران لاغر و نزار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بیمار گران و لاغر و نزار. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح عروض) از رجز آنچه دو ثلث رفته و یک ثلث باقیمانده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). المنهوک من الرجز، آنچه از رجز که دو ثلث آن رفته و یک ثلث باقی مانده باشد. (ناظم الاطباء). در اشعار عرب روا باشد که چهار دانگ از اجزای بحری کم کنند چنانکه از رجز و منسرح که در اصل دائرۀ عرب مسدس اند و باشد که بر دو جزو از هر یک شعر گویند و آن را منهوک خوانند به سبب ثلث اجزاء و ضعف آن و در لغت عرب گویند: نهکته الحمی، یعنی تب او را ضعیف ونزار کرد. (از المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 49)
بیمار گران لاغر و نزار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بیمار گران و لاغر و نزار. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح عروض) از رجز آنچه دو ثلث رفته و یک ثلث باقیمانده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). المنهوک من الرجز، آنچه از رجز که دو ثلث آن رفته و یک ثلث باقی مانده باشد. (ناظم الاطباء). در اشعار عرب روا باشد که چهار دانگ از اجزای بحری کم کنند چنانکه از رجز و منسرح که در اصل دائرۀ عرب مسدس اند و باشد که بر دو جزو از هر یک شعر گویند و آن را منهوک خوانند به سبب ثلث اجزاء و ضعف آن و در لغت عرب گویند: نهکته الحمی، یعنی تب او را ضعیف ونزار کرد. (از المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 49)
رجل متهتک، مرد بی پروای که ازرسوایی باک ندارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بی پروا. رسوا. مفتضح. پرده دریده. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دولت ز مهتر متهتک جدا سزد از تو جدا مباد که بس بی تهتکی. سوزنی. و از متهتکان قفچاق یکی بود که نام او بچمن بود. (جهانگشای جوینی)
رجل متهتک، مرد بی پروای که ازرسوایی باک ندارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بی پروا. رسوا. مفتضح. پرده دریده. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دولت ز مهتر متهتک جدا سزد از تو جدا مباد که بس بی تهتکی. سوزنی. و از متهتکان قفچاق یکی بود که نام او بچمن بود. (جهانگشای جوینی)
پیوندهای گشاده شونده وقت ولادت. (آنندراج). پیوندهای زن که در هنگام ولادت گشاده شده باشد. (ناظم الاطباء) ، شتر بر زمین چسبنده وقت فروخفتن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مست شونده. (آنندراج). مست شده از شراب. (ناظم الاطباء). رجوع به انهکاک شود
پیوندهای گشاده شونده وقت ولادت. (آنندراج). پیوندهای زن که در هنگام ولادت گشاده شده باشد. (ناظم الاطباء) ، شتر بر زمین چسبنده وقت فروخفتن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مست شونده. (آنندراج). مست شده از شراب. (ناظم الاطباء). رجوع به انهکاک شود