جدول جو
جدول جو

معنی منهوک

منهوک
(مَ)
بیمار گران لاغر و نزار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بیمار گران و لاغر و نزار. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح عروض) از رجز آنچه دو ثلث رفته و یک ثلث باقیمانده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). المنهوک من الرجز، آنچه از رجز که دو ثلث آن رفته و یک ثلث باقی مانده باشد. (ناظم الاطباء). در اشعار عرب روا باشد که چهار دانگ از اجزای بحری کم کنند چنانکه از رجز و منسرح که در اصل دائرۀ عرب مسدس اند و باشد که بر دو جزو از هر یک شعر گویند و آن را منهوک خوانند به سبب ثلث اجزاء و ضعف آن و در لغت عرب گویند: نهکته الحمی، یعنی تب او را ضعیف ونزار کرد. (از المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 49)
لغت نامه دهخدا