آنکه افزون می کند و پدید می آورد هرچیز بدی را. (ناظم الاطباء) : انه لمنداص بالشر، یعنی او بسیارآرندۀبدی است و درآینده در آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آنکه پنهانی هجوم می آورد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به اندیاص شود
آنکه افزون می کند و پدید می آورد هرچیز بدی را. (ناظم الاطباء) : انه لمنداص بالشر، یعنی او بسیارآرندۀبدی است و درآینده در آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آنکه پنهانی هجوم می آورد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به اندیاص شود
زن بدزبان زشت گول سبک چست. (منتهی الارب) (آنندراج). زن گول و احمق و زن بدزبان سبک. (ناظم الاطباء). زن زشت و گویند زن احمق و زن بدزبان. (ازاقرب الموارد) ، مرد که پیوسته بر قوم خود ناپسندها نماید و شرارت و بدی پیدا کند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، منادیص. (اقرب الموارد) ، زنی که عجز و رانهای وی کم گوشت و لاغر باشد. (ناظم الاطباء)
زن بدزبان زشت گول سبک چست. (منتهی الارب) (آنندراج). زن گول و احمق و زن بدزبان سبک. (ناظم الاطباء). زن زشت و گویند زن احمق و زن بدزبان. (ازاقرب الموارد) ، مرد که پیوسته بر قوم خود ناپسندها نماید و شرارت و بدی پیدا کند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، منادیص. (اقرب الموارد) ، زنی که عجز و رانهای وی کم گوشت و لاغر باشد. (ناظم الاطباء)
زن بسیارخنده. منفاض. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زن بسیارخنده. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، زن کمیزکننده بر بستر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). زن بول کننده در بستر. (از اقرب الموارد)
زن بسیارخنده. منفاض. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زن بسیارخنده. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، زن کمیزکننده بر بستر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). زن بول کننده در بستر. (از اقرب الموارد)
پناهجای، گریز گاه، جنبیدن، باز پس شدن، درنگ کردن، گریز گریختن، گریز: (شک نیست که طریق خلاص و مناص از خصمان بی محابا ما را همین است که بداغ بندگی تو موسوم شویم) (مرزبان نامه. 1317 ص 173)
پناهجای، گریز گاه، جنبیدن، باز پس شدن، درنگ کردن، گریز گریختن، گریز: (شک نیست که طریق خلاص و مناص از خصمان بی محابا ما را همین است که بداغ بندگی تو موسوم شویم) (مرزبان نامه. 1317 ص 173)