- منقبت
- آنچه مایه ستایش دیگران و فخر و مباهات شخص باشد هنر: (داوود را صلی الله علیه با منقبت نبوت بدین ارشاد و هدایت مخصوص گردانید) (کلیله. مصحح مینوی 6)، جمع مناقب
معنی منقبت - جستجوی لغت در جدول جو
- منقبت ((مَ قَ بَ))
- هنر و کار نیکو که موجب ستایش شود، جمع مناقب
- منقبت
- هنر و کار نیکو که موجب ستایش شود، آنچه مایۀ فخر و مباهات باشد، شعری که در ستایش کسی به ویژه بزرگان دین سروده شده است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع شده، چروکیده، به هم کشیده، ترنجیده
جمع منبت، رستنگاهان جمع منبت
کمی کاستی، عیب، جمع مناقص
منقبت در فارسی ستای انگیز، کوچه تنگ کوچه آشتی کنان، راه کوهستانی آنچه مایه ستایش دیگران و فخر و مباهات شخص باشد هنر: (داوود را صلی الله علیه با منقبت نبوت بدین ارشاد و هدایت مخصوص گردانید) (کلیله. مصحح مینوی 6)، جمع مناقب
ترنجیده تنجیده، گرفته گرفته شونده گرفته، جمع شده چروکیده ترنجیده
کمی و کاستی
منبت ها، جاهای روییدن گیاه ها، رستنگاه ها، جمع واژۀ منبت
جای روییدن گیاه، رستنگاه
دارای نقش برجسته و کنده کاری شده روی چوب، کنده کاری شده
رستنگاه رویشگاه رویانیده، برجسته محل روییدن رستنگاه، محل رویش مو پیازبن مو در زیر جلد: (در هر منبتی از اندام او سه موی روید ) (کلیله. مصحح مینوی. 147) رویانیده رویانده شده، نقش برجسته بشکل گل و گیاه و جز آن که روی چوب ایجاد کنند