الک، وسیله ای گرد و دیواره دار با سطح سوراخ سوراخ معمولاً ریز که برای جدا کردن ناخالصی، گردها یا اجزای ریز و درشت حبوبات، آرد و امثال آن به کار می رود، موبیز، چاولی، غرویزن، غربال، پریزن، غربیل، تنک بیز، پرویزن، پرویز، گربال، پریز، تنگ بیز، آردبیز
اَلَک، وسیله ای گرد و دیواره دار با سطح سوراخ سوراخ معمولاً ریز که برای جدا کردن ناخالصی، گَردها یا اجزای ریز و درشت حبوبات، آرد و امثال آن به کار می رود، موبیز، چاولی، غَرویزَن، غَربال، پَریزَن، غَربیل، تُنُک بیز، پَرویزَن، پَرویز، گَربال، پَریز، تُنُگ بیز، آردبیز
از ریشه پارسی نالدیس از ریشه پارسی نالدار سخت سم ستور نعل کرده. یا عین منعل. در شیوه خط ثلث سه قسم عین (ع) است: منفل فم الاسد فم الثعبان (حاشیه دیوان خاقانی نسخه پاریس)، در اصطلاح خطاطان عین نعلی عین اول (ء) را گویند (حاشیه دیوان خاقانی. چا. عبد) (تعلیقات دیوان خاقانی سج. 1034) : (گرنه شب از عین عید ساخت طلسمی بخم عین منعل چراست در خط مغرب رقم ک) (خاقانی. سج. 261)
از ریشه پارسی نالدیس از ریشه پارسی نالدار سخت سم ستور نعل کرده. یا عین منعل. در شیوه خط ثلث سه قسم عین (ع) است: منفل فم الاسد فم الثعبان (حاشیه دیوان خاقانی نسخه پاریس)، در اصطلاح خطاطان عین نعلی عین اول (ء) را گویند (حاشیه دیوان خاقانی. چا. عبد) (تعلیقات دیوان خاقانی سج. 1034) : (گرنه شب از عین عید ساخت طلسمی بخم عین منعل چراست در خط مغرب رقم ک) (خاقانی. سج. 261)
تیره گشته، ناخوش تیره گردانیده مکدر، نا خوش گردانیده (عیش و غیره)، تیره گرداننده، نا خوش کننده: (اگر فرقت خانه و وطن منغص این حال نبودی جمعیتی تمام دار می) (نفثه المصدور. چا. یز. 117)
تیره گشته، ناخوش تیره گردانیده مکدر، نا خوش گردانیده (عیش و غیره)، تیره گرداننده، نا خوش کننده: (اگر فرقت خانه و وطن منغص این حال نبودی جمعیتی تمام دار می) (نفثه المصدور. چا. یز. 117)
راه کوهستانی، موزه، انگشتدان آتشدان کلک زنبر زنبه آلتی است که در آن آتش افروزند آتشدان. توضیح این معنی خصوص فارسی است و در عربی بمعنی راه در کوه راه کوتاه و کفش کهنه است
راه کوهستانی، موزه، انگشتدان آتشدان کلک زنبر زنبه آلتی است که در آن آتش افروزند آتشدان. توضیح این معنی خصوص فارسی است و در عربی بمعنی راه در کوه راه کوتاه و کفش کهنه است
داس، نیزه، کشت انبوه، پر فرزند: مرد، تخته پاک کن آلتی که بوسیله آن گیاه را درو کنند داس، جمع مناجل، سنانی که زخم فراخ وارد آورد، کشت در هم پیچیده، تیر بزرگ سوراخ داری که از سوراخهای آن زنجیرهایی را - که بدانها سنگهای بزرگ آویزان کرده اند - می گذرانند و آنرا برای آزمایش زور و قوت بکار برند
داس، نیزه، کشت انبوه، پر فرزند: مرد، تخته پاک کن آلتی که بوسیله آن گیاه را درو کنند داس، جمع مناجل، سنانی که زخم فراخ وارد آورد، کشت در هم پیچیده، تیر بزرگ سوراخ داری که از سوراخهای آن زنجیرهایی را - که بدانها سنگهای بزرگ آویزان کرده اند - می گذرانند و آنرا برای آزمایش زور و قوت بکار برند
رباینده، نره درشت، دستار دستمال، شال گردن موزه کفش، دار بوی پارسی تازی گشته مندل پر هونی که افسونگران بر زمین کشند در تازی ضرب المندل آمده دایره ای که معزمان بر دور خود کشند و در میان آن نشینند و دعا و عزیمت خوانند: (ندید تنبل اوی و بدید مندل اوی دگر نماید و دیگر بود بسان سراب) (رودکی. لفا اق. 322)
رباینده، نره درشت، دستار دستمال، شال گردن موزه کفش، دار بوی پارسی تازی گشته مندل پر هونی که افسونگران بر زمین کشند در تازی ضرب المندل آمده دایره ای که معزمان بر دور خود کشند و در میان آن نشینند و دعا و عزیمت خوانند: (ندید تنبل اوی و بدید مندل اوی دگر نماید و دیگر بود بسان سراب) (رودکی. لفا اق. 322)
خانک خن اسپنج ما نیشت نشیمک آوارش نشستک خانه سرای، فرودگاه بار افکن تیم فرود آمده فرو رسیده جای فرود آمدن در سفر مرحله، مسافت بین دو توقفگاه مسافران (در قدیم)
خانک خن اسپنج ما نیشت نشیمک آوارش نشستک خانه سرای، فرودگاه بار افکن تیم فرود آمده فرو رسیده جای فرود آمدن در سفر مرحله، مسافت بین دو توقفگاه مسافران (در قدیم)