جدول جو
جدول جو

معنی مندمج - جستجوی لغت در جدول جو

مندمج
داخل شده، درهم رفته
تصویری از مندمج
تصویر مندمج
فرهنگ فارسی عمید
مندمج
در هم رفته، درون رونده، گرد داخل شونده در آینده در چیزی
تصویری از مندمج
تصویر مندمج
فرهنگ لغت هوشیار
مندمج
((مُ دَ مِ))
داخل شونده
تصویری از مندمج
تصویر مندمج
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مندرج
تصویر مندرج
نوشته شده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مندرج
تصویر مندرج
درج شده، نوشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مندمل
تصویر مندمل
ویژگی جراحت بهبود یافته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مندمل
تصویر مندمل
آستیم (مندمل) زخم بهبود یافته جراحت به شده بهبود یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مندرج
تصویر مندرج
آموده گنجیده درج شونده داخل شده گنجیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مندرج
تصویر مندرج
((مُ دَ رِ))
درج شده، گنجیده شده
فرهنگ فارسی معین
تیر منگیا (منگیا قمار)، پیکان نانهاده، روش هموار، گونه ای دبیره نویسی پیچنده در پیچنده فرو رفته ژرف فرو رفته تیرقمار، پیکان نانهاده، مسلک هموار، یکی از اشکال خطوط اسلامی. پیچنده چیزی در جامه. سخت محکم در آمده در چیزی. گ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مندم
تصویر مندم
پشیمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدمج
تصویر مدمج
((مُ دَ مَّ))
سخت محکم در آمده در چیزی
فرهنگ فارسی معین