جدول جو
جدول جو

معنی منتصب - جستجوی لغت در جدول جو

منتصب
گماشته
تصویری از منتصب
تصویر منتصب
فرهنگ واژه فارسی سره
منتصب
برپا، پابرجا شده، گماشته
تصویری از منتصب
تصویر منتصب
فرهنگ فارسی عمید
منتصب
بر گماشته با شاته مرتفع. بر پا شونده برقرار گردنده، قایم
تصویری از منتصب
تصویر منتصب
فرهنگ لغت هوشیار
منتصب
((مُ تَ صَ))
نصب شده، برقرار شده
تصویری از منتصب
تصویر منتصب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منتخب
تصویر منتخب
برگزیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منتخب
تصویر منتخب
انتخاب شده، برگزیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منتصف
تصویر منتصف
نیمه و وسط چیزی، نیمۀ راه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منتسب
تصویر منتسب
قوم و خویش، نسبت داده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معتصب
تصویر معتصب
صابر و خوشنود به چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملتصب
تصویر ملتصب
راه تنگ
فرهنگ لغت هوشیار
جمع منصب، پایه ها، پایگاهان، رتبه ها، درجه ها، ارباب ها، اصحاب مناصب، درجه داران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتصف
تصویر منتصف
نیمه نیم شده نیمه چیزی وسط چیزی (نیمه ماه نیمه راه و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتصر
تصویر منتصر
نصرت یابنده غالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتسب
تصویر منتسب
وابسته بسته، خویش خویشاوند نسبت داده شده، خویشاوند، جمع منتسبین
فرهنگ لغت هوشیار
بر گزیده بر گزیننده، پوست کننده بر گزیده ویچیده (از ویچتک) بر گزیننده برگزیده انتخاب شده. برگزیننده انتخاب کننده، جمع منتخبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتجب
تصویر منتجب
برگزیده اختیار شده: (ناصح ملک شه ایران ایرانشاه آن که نزاد از نجبا دهر چنو منتجبی) (سنائی. مد. چا. 470: 1 چا. مصف. 320) برگزیننده اختیار کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتقب
تصویر منتقب
پوشه دار پوشه نهنده: زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتصر
تصویر منتصر
((مُ تَ صَ))
نصرت یابنده، غالب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتسب
تصویر منتسب
((مُ تَ سَ))
نسبت داده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتخب
تصویر منتخب
((مُ تَ خَ))
برگزیده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتجب
تصویر منتجب
((مُ تَ جَ))
برگزیده، اختیار شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتجب
تصویر منتجب
((مُ تَ جِ))
برگزیننده، اختیارکننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناصب
تصویر مناصب
((مَ ص))
جمع منصب، رتبه ها، درجه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتجب
تصویر منتجب
برگزیده، پسندیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناصب
تصویر مناصب
منصب ها، مقام ها، رتبه ها، پایه ها، شغلهای رسمی، جمع واژۀ منصب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منصب
تصویر منصب
مقام، رتبه، پایه، شغل رسمی
فرهنگ فارسی عمید
منصب در فارسی: پایه پایگاه، کار دیوانی کار اواری، نژاد، بازگشتگاه مقام رتبه درجه: (هوس منصبهای عالی بر خاطرم گذرانم) (انوار سهیلی)، شغل رسمی، جمع مناصب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منصب
تصویر منصب
((مَ صَ))
مقام، شغل رسمی، جمع مناصب
فرهنگ فارسی معین
نسناس واو حیوانی است که در بیابان ترکستان باشد منتصب القامه الفی القد عریض الاظفار
فرهنگ لغت هوشیار