جدول جو
جدول جو

معنی منتسغ - جستجوی لغت در جدول جو

منتسغ(مُ تَ سِ)
شتران دورشده در چراگاه. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شتر دست برزننده بر پنجم سپل از جهت مگس. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به انتساغ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منتسخ
تصویر منتسخ
نسخه گرفته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منتسب
تصویر منتسب
قوم و خویش، نسبت داده شده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ سَ)
نسبت داده شده. منسوب:
و امروز نیستند پشیمان ز فعل بد
فعل بعد از پدر به تو مانده ست منتسب.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 43)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ سِ)
نسبت دارنده با کسی. (آنندراج). نسبت دارنده و قوم و خویشی کرده و پیوسته شده به کسی یا طایفه ای. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ سَ)
بافته شده. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ سِ)
آب یا ریگی که از وزیدن بادهای مورب موجهای متقاطع در آن پدید آید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ سَ)
نسخه گرفته شده. (غیاث) (آنندراج). نوشته شده و نقل کرده شده. (ناظم الاطباء) : در هر شخص انسانی از نسخۀ وجود آدم و حوا نسخۀ دیگر منتسخ شد به وجود ازدواج روح جزوی و نفس جزوی. (مصباح الهدایه چ همایی ص 96) ، بعضی به معنی رد کرده شده نیز نوشته اند. (غیاث) (آنندراج). در غوامض سخن نوشته که اگرچه منتسخ از انتساخ به معنی نسخه گرفتن مشتق است، اما فارسیان به فتح را به معنی منسوخ استعمال کرده اند. (آنندراج) :
هر آیت کمال که پیش از تو حکم یافت
آن حکم منتسخ شد و آن نسخه ابتر است.
بدر چاچی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ سِ)
نسخه گیرنده. (غیاث) (آنندراج). آنکه نسخه می نویسد و نسخه برمی دارد. (ناظم الاطباء) ، ناسخ. (از آنندراج). آنکه محو می کند و نسخ می نماید. (ناظم الاطباء) :
رقمش منتسخ چهرۀ یار.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ سِ)
آنکه از بن برمی کند بنا را و آن را زیر و زبر می نماید. (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) ، آنکه آهسته سخن می گوید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به انتساف شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ سِ)
امور با هم منتظم شونده. (آنندراج). مرتب و منظم شده و بر یک روش آورده. (ناظم الاطباء). بسامان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : همیشه احوال و امور ایشان منتسق ومنتظم بود. (تاریخ قم ص 241). رجوع به انتساق شود
لغت نامه دهخدا
(مُتَ سَ)
رنگ تغییرکرده و برگشته از ترس. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انتساف شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ سِ)
نسیم گیرنده، مجازاً به معنی بوی خوش گیرنده. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ شِ)
شتر پراکنده و دورشونده در چراگاه. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ سِ)
یک سو گردنده. (از منتهی الارب). یک سو شونده. (ناظم الاطباء). رجوع به امتساغ شود
لغت نامه دهخدا
(مِ تَ)
بسیار عیب کننده و سخن ساز در حق کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). بسیار عیب کننده و عادت کرده بدان. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از منتسب
تصویر منتسب
وابسته بسته، خویش خویشاوند نسبت داده شده، خویشاوند، جمع منتسبین
فرهنگ لغت هوشیار
بر اندازنده، پاجینگر نسخ کرده شده، نسخه گرفته شده، نسخه. نسخ کننده زایل کننده، نسخه (کتاب) گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتسب
تصویر منتسب
((مُ تَ سَ))
نسبت داده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتسخ
تصویر منتسخ
((مُ تَ س))
نسخ کننده، زایل کننده، نسخه (کتاب) گیرنده
فرهنگ فارسی معین
خویشاوند، قوم، منسوب، وابسته
متضاد: منتزع، نسبت داده شده
فرهنگ واژه مترادف متضاد