جدول جو
جدول جو

معنی منتزع - جستجوی لغت در جدول جو

منتزع
آهنجیده
تصویری از منتزع
تصویر منتزع
فرهنگ واژه فارسی سره
منتزع
جداشده، از جا کنده شده
تصویری از منتزع
تصویر منتزع
فرهنگ فارسی عمید
منتزع
جدا گشته جدا کننده کنده شده بر کنده، جدا شده. انتزاع کننده، جدا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
منتزع
((مُ تَ زَ))
کنده شده، جدا شده
تصویری از منتزع
تصویر منتزع
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

منتزعه در فارسی مونث منتزع جدا گشته یکی از پرهون های سرواد در بر گیرنده پنج سنگ: نزدیک یا خویشاوند چست سبک گراینده و نوین است بار نامه مونث منتزع یا دایره منتزعه یکی از دوایر عروضی. پنج بحر از آن استخراج میشود: خفیف سریع جدید قریب مشاکل (همائی. بدیع... دوره دوم 144 -143)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتجع
تصویر منتجع
آنکه به جستجوی آب و علف و منفعت می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منازع
تصویر منازع
کسی که با دیگری خصومت و ستیزه کند، نزاع کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منتفع
تصویر منتفع
کسی که از کاری یا چیزی نفع و فایده ببرد، سودبرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منتجع
تصویر منتجع
جای آمال و آرزوها، جایی که به طلب آب و گیاه می روند، چراگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منازع
تصویر منازع
ستیزنده وا کوشنده نزاع کننده ستیزنده، جمع منازعین
فرهنگ لغت هوشیار
جستگاه واش (علف گویش گیلکی)، جستگاه دهش واشجوی، دهشجوی منزلی که در آن بجستجوی احسان و آب و علف روند. آنکه بطلب احسان و آب و علف رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتفع
تصویر منتفع
بهره دار، سودمند، بهره یاب، سود یابنده، سود برده شده: (... و الناس علی دین ملوکهم نصی متبع و امری منتفع دانست) (مرزبان نامه. . 1317 ص 230) سود یابنده نفع برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتفع
تصویر منتفع
((مُ تَ فِ))
سود یابنده، نفع برنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتفع
تصویر منتفع
((مُ تَ فَ))
سود برده شده، نفع برده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتجع
تصویر منتجع
((مُ تَ جِ))
آنکه به طلب احسان و آب و علف رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتجع
تصویر منتجع
((مُ تَ جَ))
منزلی که در آن به جستجوی احسان و آب و علف روند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منازع
تصویر منازع
((مُ زِ))
نزاع کننده، کسی که با دیگری ستیزه می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متزع
تصویر متزع
متزایل در فارسی: جدا شونده سنگدل، درشت اندام، باز ایستنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منزع
تصویر منزع
کشیدنگاه بر کنده: گیاه کشیدنگاه (کمان) : (از آن روز باز که در قوس رجا منزعی و در عرصه امل متسعی بود... تا امروز وصیت می کرده ام) (نفثه المصدور. چا . 55- 54) (مقایسه شود با لم یبق فی القوس منزع یعنی کار بنهایت رسید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منزع
تصویر منزع
جای کشیدن
فرهنگ فارسی عمید