به طلب آب و علف و منفعت و نیکویی شونده. (آنندراج). آنکه به طلب آب و علف و نیکویی و منفعت می شود. ج، منتجعون. و گویند: هؤلاء قوم منتجعون. (ناظم الاطباء) : ایثار می فرمود و بر منتجعان و سؤال می ریختندی. (جهانگشای جوینی). و منتجعان و سؤال بی تأملی به املی که هر یک را بودی بازمی گشتند. (جهانگشای جوینی)
ابن عبدالرحمن الازدی (متوفی به سال 102 هجری قمری). از بزرگان قوم خود بود. با یزید بن مهلب از طاعت آل مروان خارج شد و از طرف یزید بن مهلب به حکومت منصوب شد و چون یزید به قتل رسید در خراسان به زندان افتاد و با شکنجه کشته شد. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1069)
جای گیاه. (مهذب الاسماء). جستن گاه علف و احسان. (منتهی الارب) (آنندراج). جایگاه آب و گیاه. (غیاث). منزلی که در آن علف و احسان و نیکویی می جویند. (ناظم الاطباء). جایی که برای جستن آب و گیاه روی بدان کنند. (از اقرب الموارد) : حضرت او منبع فضایل و منتجعافاضل بود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 337). باز شب اندر تب افتد از فزع تا شود لاغر ز خوف منتجع. مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 327). هم دلت حیران شود در منتجع که چه رویاند مصرف زین طمع. مولوی