خویشتن را کشنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آنکه می برد گلوی خود را برای آنکه خود را بکشد. (ناظم الاطباء). آنکه انتحار میکند. خودکش. خودکشی کننده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، آنکه می گیرد گلوی دیگری را، آنکه سخت می گیرد. (ناظم الاطباء)
خویشتن را کشنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آنکه می برد گلوی خود را برای آنکه خود را بکشد. (ناظم الاطباء). آنکه انتحار میکند. خودکش. خودکشی کننده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، آنکه می گیرد گلوی دیگری را، آنکه سخت می گیرد. (ناظم الاطباء)
سخت گرینده و آوازبردارنده در گریه. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سخت گریه کننده و آنکه با بانگ بلند گریه می کند. (ناظم الاطباء) ، سخت دم زننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آنکه سخت نفس می کشد و دم می زند. (ناظم الاطباء). رجوع به انتحاب شود
سخت گرینده و آوازبردارنده در گریه. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سخت گریه کننده و آنکه با بانگ بلند گریه می کند. (ناظم الاطباء) ، سخت دم زننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آنکه سخت نفس می کشد و دم می زند. (ناظم الاطباء). رجوع به انتحاب شود
شعر یا سخنی از دیگری که به خود بسته باشند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). انتحال شده: در شعر من نیابی مسروق و منتحل در نظم من نبینی ایطا و شایگان. رشید وطواط (از المعجم چ مدرس رضوی ص 288). رجوع به انتحال شود
شعر یا سخنی از دیگری که به خود بسته باشند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). انتحال شده: در شعر من نیابی مسروق و منتحل در نظم من نبینی ایطا و شایگان. رشید وطواط (از المعجم چ مدرس رضوی ص 288). رجوع به انتحال شود
چیز کسی را جهت خود دعوی کننده و شعر دیگری را بر خود بندنده و خود را به مذهبی بندنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : وین جاهلان ملمعکارند و منتحل زآن گاه امتحان بجز از ممتحن نیند. خاقانی. رجوع به انتحال شود
چیز کسی را جهت خود دعوی کننده و شعر دیگری را بر خود بندنده و خود را به مذهبی بندنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : وین جاهلان ملمعکارند و منتحل زآن گاه امتحان بجز از ممتحن نیند. خاقانی. رجوع به انتحال شود
آنکه می رود به جانب کسی و می جوید آن را، آنکه مایل می کند و میل می دهد مانند بار و جز آن را به یک طرف، آنکه روی خود را به جانبی برمی گرداند. (ناظم الاطباء)
آنکه می رود به جانب کسی و می جوید آن را، آنکه مایل می کند و میل می دهد مانند بار و جز آن را به یک طرف، آنکه روی خود را به جانبی برمی گرداند. (ناظم الاطباء)
بر دهنده، سود مند، زایا، بر آیند تزیده نتیجه دهنده. یا قیاس منتج قیاسی است که مقدمات آن درست باشد و ملتزم نتیجه بود مقابل قیاس عقیم (اساس الاقتباس 190)، سودمند. بچه آورنده
بر دهنده، سود مند، زایا، بر آیند تزیده نتیجه دهنده. یا قیاس منتج قیاسی است که مقدمات آن درست باشد و ملتزم نتیجه بود مقابل قیاس عقیم (اساس الاقتباس 190)، سودمند. بچه آورنده
به خود بسته انتحال شده بخود بسته (شعر دیگری را) : (در شعر من نیابی مسروق و منتحل در نظم من نبینی ایطا و شایگان) (رشید و طواط. المعجم. مد چا. 216: 1) انتحال کننده بخود نسبت دهنده (شعر دیگری را)، جمع منتحلین
به خود بسته انتحال شده بخود بسته (شعر دیگری را) : (در شعر من نیابی مسروق و منتحل در نظم من نبینی ایطا و شایگان) (رشید و طواط. المعجم. مد چا. 216: 1) انتحال کننده بخود نسبت دهنده (شعر دیگری را)، جمع منتحلین