- منتجم
- طلوع کرده، تابان، درخشان
معنی منتجم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هماهنگ
بسامان
بانظم و درست، خالی از تعقید و تکلف
انتقام گیرنده، عقوبت دهنده، کینه کش
آنکه به جستجوی آب و علف و منفعت می رود
راست و درست، ویژگی مرواریدی که به رشتۀ نظم درآمده
جای آمال و آرزوها، جایی که به طلب آب و گیاه می روند، چراگاه
ستاره شناس گاه شناس
روان شونده، روان سخن روان آب ریخته شونده، کم با نظم
سهمانیده، در رشته به رشته کشیده، سهمانگاه نظم یافته، مروارید برشته کشیده، جایی که در آن چیزها را منظم و مرتب کنند
منتجه در فارسی مونث منتج: بر آیند، چوز که جای برون آمدن بچه یا زه است مونث منتج: (شاعری صناعتی است که شاعر بدان صناعت اتساق مقدمات موهمه کند والتئام قیاسات منتجه ) (چهارمقاله. 42)
جستگاه واش (علف گویش گیلکی)، جستگاه دهش واشجوی، دهشجوی منزلی که در آن بجستجوی احسان و آب و علف روند. آنکه بطلب احسان و آب و علف رود
برگزیده اختیار شده: (ناصح ملک شه ایران ایرانشاه آن که نزاد از نجبا دهر چنو منتجبی) (سنائی. مد. چا. 470: 1 چا. مصف. 320) برگزیننده اختیار کننده
کینه کش کینه کشنده سرزنش کننده انتقام گیرنده کینه کش، جمع منتقمین. یا منتقم حقیقی. خدای تعالی
برگزیده، پسندیده
Coherent
coerente
spójny
последовательный
послідовний
coherent
kohärent
coherente
cohérent
coerente
सुसंगत