- منتجب
- برگزیده اختیار شده: (ناصح ملک شه ایران ایرانشاه آن که نزاد از نجبا دهر چنو منتجبی) (سنائی. مد. چا. 470: 1 چا. مصف. 320) برگزیننده اختیار کننده
معنی منتجب - جستجوی لغت در جدول جو
- منتجب ((مُ تَ جَ))
- برگزیده، اختیار شده
- منتجب ((مُ تَ جِ))
- برگزیننده، اختیارکننده
- منتجب
- برگزیده، پسندیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث منتجب
گماشته
برگزیده
انتخاب شده، برگزیده
قوم و خویش، نسبت داده شده
برپا، پابرجا شده، گماشته
طلوع کرده، تابان، درخشان
حجاب دار، پنهان، گوشه نشین
آنکه به جستجوی آب و علف و منفعت می رود
جای آمال و آرزوها، جایی که به طلب آب و گیاه می روند، چراگاه
پنهان در پرده، پنهان شونده، گوشه نشین پنهان شونده، پنهان پوشیده در پس حجاب واقع شده: نیک بنگر اندرین ای محتجب، که دعا را بست حق بر استجب. (مثنوی)، گوشه نشین جمع محتجبین
بر گماشته با شاته مرتفع. بر پا شونده برقرار گردنده، قایم
وابسته بسته، خویش خویشاوند نسبت داده شده، خویشاوند، جمع منتسبین
بر گزیده بر گزیننده، پوست کننده بر گزیده ویچیده (از ویچتک) بر گزیننده برگزیده انتخاب شده. برگزیننده انتخاب کننده، جمع منتخبین
منتجه در فارسی مونث منتج: بر آیند، چوز که جای برون آمدن بچه یا زه است مونث منتج: (شاعری صناعتی است که شاعر بدان صناعت اتساق مقدمات موهمه کند والتئام قیاسات منتجه ) (چهارمقاله. 42)
جستگاه واش (علف گویش گیلکی)، جستگاه دهش واشجوی، دهشجوی منزلی که در آن بجستجوی احسان و آب و علف روند. آنکه بطلب احسان و آب و علف رود
پوشه دار پوشه نهنده: زن
حاصل شده، نتیجه شده
نتیجه دهنده، مفید، سودمند
بر دهنده، سود مند، زایا، بر آیند تزیده نتیجه دهنده. یا قیاس منتج قیاسی است که مقدمات آن درست باشد و ملتزم نتیجه بود مقابل قیاس عقیم (اساس الاقتباس 190)، سودمند. بچه آورنده