- منت
- هن سپاسه، نکویی نیکوییی را که درباره کسی کرده اند برخ او کشیدن، احسان نیکویی جمع منن
معنی منت - جستجوی لغت در جدول جو
- منت ((مِ نَّ))
- احسان، نیکویی، نیکویی و احسان درباره کسی را به رخش کشیدن، جمع منن
- منت
- نیکویی و احسانی را که شخص دربارۀ کسی کرده به یاد او آوردن و به رخ وی کشیدن، نیکویی، احسان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حاصل شده، نتیجه شده
مورد تمسخر و استهزا، معطل، افسونی که برای رام کردن جانوران گزنده و درنده بخوانند
منتر کردن: مسخره کردن، معطل کردن
منتر کردن: مسخره کردن، معطل کردن
نتیجه دهنده، مفید، سودمند
دعا و وردی که شخص را قادر بتصرف در اشیا میسازد افسون، مسحور افسون شده، دست انداخته مسخره شده
بر دهنده، سود مند، زایا، بر آیند تزیده نتیجه دهنده. یا قیاس منتج قیاسی است که مقدمات آن درست باشد و ملتزم نتیجه بود مقابل قیاس عقیم (اساس الاقتباس 190)، سودمند. بچه آورنده
قسمی کیپا (روده پر کرده از برنج و گوشت و جز آن) : (قیمه از بوی بخور شیشه سرخ پیاز عود سوز مجمر منتو معطر میکند) (بسحاق اطعمه)
گنده بد بوی
گندیده و بدبو
سیمان، از مصالح مهم ساختمانی که از ترکیب ۴۰ درصد خاک رس و ۶۰ درصد سنگ آهک در کوره های مخصوص ساخته می شود و مخلوط آن با آب و ماسه پس از مدت کمی مانند سنگ سخت می شود
انجامیدن، فرجامیدن، به پایان رسیدن
پایان، ته
ترابردن
ترابردن
خرده گیران
خرده گیران، خرده گیران
خرده گیر
بسامان
چشم براه، چشم به راه
گماشته
پراشیدن، چاپ کردن
افشاندن، پراکندن، پخش کردن
آهنجیده
برگزیده
بانشاط، خوشحال، چابک
انتخاب شده، برگزیده
بیدار، هوشیار، آگاه
مسخره کردن، معطل کردن
نقش شده، کنده کاری شده
جداشده، از جا کنده شده