زهره، دومین سیارۀ منظومۀ شمسی که قدما آنرا سعد می دانستند و به خنیاگری نسبت می دادند، ناهید، ونوس، بیدخت، بغدخت، بیلفت، خنیاگر فلک، مطربۀ فلک
زُهرِه، دومین سیارۀ منظومۀ شمسی که قدما آنرا سعد می دانستند و به خنیاگری نسبت می دادند، ناهید، وِنوس، بیدُخت، بغدُخت، بیلُفت، خُنیاگَر فَلَک، مُطرِبۀ فَلَک
جمع واژۀ منهل. (دهار) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع منهل که به معنی چشمه باشد. (غیاث) (آنندراج). آبشخورها. سرچشمه ها: اگر چه آن چشمۀ مکارم را مناهل آنجاست... (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 346). در رزادیق و رساتیق می گشت و مشارع و مناهل می نوشت. (سندبادنامه ص 304). ذوابل صعاد از مناهل اکباد سیراب می کردند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 266). مانند تگرگ از مناهل غمام روان. (جهانگشای جوینی). رجوع به منهل شود
جَمعِ واژۀ مَنهَل. (دهار) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع منهل که به معنی چشمه باشد. (غیاث) (آنندراج). آبشخورها. سرچشمه ها: اگر چه آن چشمۀ مکارم را مناهل آنجاست... (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 346). در رزادیق و رساتیق می گشت و مشارع و مناهل می نوشت. (سندبادنامه ص 304). ذوابل صعاد از مناهل اکباد سیراب می کردند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 266). مانند تگرگ از مناهل غمام روان. (جهانگشای جوینی). رجوع به منهل شود
جمع واژۀ منهی ّ و منهیّه. منهیات. چیزهای نهی شده. گناهان و جرایم. (از ناظم الاطباء). افعال بازداشته شده، یعنی افعالی که در شرع ممنوع باشد و این جمع منهی که به معنی بازداشته شده باشد. (غیاث). افعال بازداشته شده. (آنندراج) : بجز مر ترا مدح باشد مناهی بجز مر تراحمد باشد مثالب. حسن متکلم. در مناهی جملۀانبیا متساوی باشند. (لباب الالباب چ نفیسی ص 19). در تجمل پادشاهی بنای ملاهی و مناهی را تمام برانداخته. (لباب الالباب ایضاً ص 50). از او پرسیدند که مرید به چه ریاضت کند؟ گفت: به از مناهی بازایستادن. (تذکرهالاولیاء عطار چ کتاب خانه مرکزی ج 2 ص 256). در دست عقل، نور مساعی تو چراغ بر کام نفس، حکم مناهی تو لگام. کمال الدین اسماعیل (دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 2). من اگر چنانکه نهی است نظر به دوست کردن همه عمر توبه کردم که نگردم از مناهی. سعدی. قیمت خود به ملاهی و مناهی مشکن گرت ایمان درست است به روز موعود. سعدی. بخشایش الهی گمشده ای را در مناهی چراغ توفیق فرا راه داشت. (گلستان). محال است که با حسن طلعت ایشان گرد ملاهی گردند، و یا قصد مناهی کنند. (گلستان). ورع در اصل، توقی نفس بود از وقوع در مناهی چنانکه در خبر است... (مصباح الهدایه چ همایی ص 371). اما خاطر شیطانی آن است که داعی بود با مناهی و مکاره. (مصباح الهدایه ایضاً ص 104). تمهید عذر معاصی و مناهی بود. (مصباح الهدایه ایضاً ص 121). رجوع به منهی شود. - مناهی الشرع، کارهایی که از آنها منع شده است. (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ مَنهی ّ و مَنهیَّه. منهیات. چیزهای نهی شده. گناهان و جرایم. (از ناظم الاطباء). افعال بازداشته شده، یعنی افعالی که در شرع ممنوع باشد و این جمع منهی که به معنی بازداشته شده باشد. (غیاث). افعال بازداشته شده. (آنندراج) : بجز مر ترا مدح باشد مناهی بجز مر تراحمد باشد مثالب. حسن متکلم. در مناهی جملۀانبیا متساوی باشند. (لباب الالباب چ نفیسی ص 19). در تجمل پادشاهی بنای ملاهی و مناهی را تمام برانداخته. (لباب الالباب ایضاً ص 50). از او پرسیدند که مرید به چه ریاضت کند؟ گفت: به از مناهی بازایستادن. (تذکرهالاولیاء عطار چ کتاب خانه مرکزی ج 2 ص 256). در دست عقل، نور مساعی تو چراغ بر کام نفس، حکم مناهی تو لگام. کمال الدین اسماعیل (دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 2). من اگر چنانکه نهی است نظر به دوست کردن همه عمر توبه کردم که نگردم از مناهی. سعدی. قیمت خود به ملاهی و مناهی مشکن گرت ایمان درست است به روز موعود. سعدی. بخشایش الهی گمشده ای را در مناهی چراغ توفیق فرا راه داشت. (گلستان). محال است که با حسن طلعت ایشان گرد ملاهی گردند، و یا قصد مناهی کنند. (گلستان). ورع در اصل، توقی نفس بود از وقوع در مناهی چنانکه در خبر است... (مصباح الهدایه چ همایی ص 371). اما خاطر شیطانی آن است که داعی بود با مناهی و مکاره. (مصباح الهدایه ایضاً ص 104). تمهید عذر معاصی و مناهی بود. (مصباح الهدایه ایضاً ص 121). رجوع به منهی شود. - مناهی الشرع، کارهایی که از آنها منع شده است. (از اقرب الموارد)
جمع منهی (غیاث) باز داشته شده ها نهی شده ها: (در عنفوان جوانی... که مجال وساوس شیطانی فسیح تر باشد و میدان هواجس جسمانی بسیط تر از مناکر و مناهی دست بداشته است) (المعجم. مد. چا 11: . 1)
جمع منهی (غیاث) باز داشته شده ها نهی شده ها: (در عنفوان جوانی... که مجال وساوس شیطانی فسیح تر باشد و میدان هواجس جسمانی بسیط تر از مناکر و مناهی دست بداشته است) (المعجم. مد. چا 11: . 1)