نام بتی است درعرب. (مهذب الاسماء). نام بتی، منوی ّ منسوب بدان. (منتهی الارب). نام بتی که مناءه نیز گویند. (ناظم الاطباء). بتی است که دو قبیلۀ هذیل و خزاعه را بود میان مکه و مدینه و آن را مناءه نیز گویند و نسبت به آن منوی است. (از اقرب الموارد). رجوع به منات شود
نام بتی است درعرب. (مهذب الاسماء). نام بتی، مَنَوی ّ منسوب بدان. (منتهی الارب). نام بتی که مناءه نیز گویند. (ناظم الاطباء). بتی است که دو قبیلۀ هذیل و خزاعه را بود میان مکه و مدینه و آن را مناءه نیز گویند و نسبت به آن منوی است. (از اقرب الموارد). رجوع به منات شود
جمع واژۀ منهاج. (دهار). راههای راست و این جمع منهج است. (غیاث) (آنندراج). جمع واژۀ منهج. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ منهج یا منهج و منهاج. (اقرب الموارد). راههای پیدا و گشاده: خاطر... در مناهج مصافات و موالات دایم النور. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 256). مناهج عدل که نامسلوک مانده بود... (سندبادنامه ص 10). فیمابعد مناهج احکام دولت و مناظم دوام ملک بر وفق مراد... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 181). و مناهج بیم و اومید... با عاقلان زدن همین صفت دارد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 262). در تأسیس مبانی شعر و سلوک مناهج نظم بشناسند. (المعجم). از اقتفای مناهج و اقتنای منافع... عدول نجوید. (اخلاق ناصری). کان نبد معروف و بس مهجور بود از قلاع و از مناهج دوربود. مولوی. نشگفت اگر ملائکه گردند مقتدی آن را که در مناهج حق مقتدا علی است. ابن یمین (دیوان چ باستانی راد ص 40). رجوع به منهج و منهاج شود
جَمعِ واژۀ منهاج. (دهار). راههای راست و این جمع مِنهَج است. (غیاث) (آنندراج). جَمعِ واژۀ منهج. (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ مَنهِج یا مِنهَج و مِنهاج. (اقرب الموارد). راههای پیدا و گشاده: خاطر... در مناهج مصافات و موالات دایم النور. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 256). مناهج عدل که نامسلوک مانده بود... (سندبادنامه ص 10). فیمابعد مناهج احکام دولت و مناظم دوام ملک بر وفق مراد... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 181). و مناهج بیم و اومید... با عاقلان زدن همین صفت دارد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 262). در تأسیس مبانی شعر و سلوک مناهج نظم بشناسند. (المعجم). از اقتفای مناهج و اقتنای منافع... عدول نجوید. (اخلاق ناصری). کان نبد معروف و بس مهجور بود از قلاع و از مناهج دوربود. مولوی. نشگفت اگر ملائکه گردند مقتدی آن را که در مناهج حق مقتدا علی است. ابن یمین (دیوان چ باستانی راد ص 40). رجوع به منهج و منهاج شود
جمع واژۀ منهل. (دهار) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع منهل که به معنی چشمه باشد. (غیاث) (آنندراج). آبشخورها. سرچشمه ها: اگر چه آن چشمۀ مکارم را مناهل آنجاست... (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 346). در رزادیق و رساتیق می گشت و مشارع و مناهل می نوشت. (سندبادنامه ص 304). ذوابل صعاد از مناهل اکباد سیراب می کردند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 266). مانند تگرگ از مناهل غمام روان. (جهانگشای جوینی). رجوع به منهل شود
جَمعِ واژۀ مَنهَل. (دهار) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع منهل که به معنی چشمه باشد. (غیاث) (آنندراج). آبشخورها. سرچشمه ها: اگر چه آن چشمۀ مکارم را مناهل آنجاست... (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 346). در رزادیق و رساتیق می گشت و مشارع و مناهل می نوشت. (سندبادنامه ص 304). ذوابل صعاد از مناهل اکباد سیراب می کردند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 266). مانند تگرگ از مناهل غمام روان. (جهانگشای جوینی). رجوع به منهل شود
پادشاه اسرائیل در سالهای 747 تا 738 قبل از میلاد هنگامی که سلیمان کشته شد پادشاه زاکاری برای به دست آوردن فرمانروائیش دست به کار شده و مناهم که از وابستگان سلیمان بود علیه زاکاری (زکریا) قیام کرد و او را کشت. او در بیرحمی و ستمکاری شهرت داشت. و در سال 738 قبل از میلاد مجبور به پرداخت خراج به ’تگلات فالازار’ سوم پادشاه آشور گردید که قسمت شمالی سوریه را به تصرف خویش درآورده بود. (از لاروس بزرگ) رئیس قوم یهود که پس از مرگ هرود کبیر (در قرن اول میلادی) علیه رومیان قیام کرد و خود را پادشاه اورشلیم نامید ولی ’العازار’ که بر گروه میانه رو فرمانروائی داشت مردم را علیه اوشورانید و او را محکوم بمرگ کرد. (از لاروس بزرگ)
پادشاه اسرائیل در سالهای 747 تا 738 قبل از میلاد هنگامی که سلیمان کشته شد پادشاه زاکاری برای به دست آوردن فرمانروائیش دست به کار شده و مناهم که از وابستگان سلیمان بود علیه زاکاری (زکریا) قیام کرد و او را کشت. او در بیرحمی و ستمکاری شهرت داشت. و در سال 738 قبل از میلاد مجبور به پرداخت خراج به ’تگلات فالازار’ سوم پادشاه آشور گردید که قسمت شمالی سوریه را به تصرف خویش درآورده بود. (از لاروس بزرگ) رئیس قوم یهود که پس از مرگ هرود کبیر (در قرن اول میلادی) علیه رومیان قیام کرد و خود را پادشاه اورشلیم نامید ولی ’العازار’ که بر گروه میانه رو فرمانروائی داشت مردم را علیه اوشورانید و او را محکوم بمرگ کرد. (از لاروس بزرگ)
جمع واژۀ منهی ّ و منهیّه. منهیات. چیزهای نهی شده. گناهان و جرایم. (از ناظم الاطباء). افعال بازداشته شده، یعنی افعالی که در شرع ممنوع باشد و این جمع منهی که به معنی بازداشته شده باشد. (غیاث). افعال بازداشته شده. (آنندراج) : بجز مر ترا مدح باشد مناهی بجز مر تراحمد باشد مثالب. حسن متکلم. در مناهی جملۀانبیا متساوی باشند. (لباب الالباب چ نفیسی ص 19). در تجمل پادشاهی بنای ملاهی و مناهی را تمام برانداخته. (لباب الالباب ایضاً ص 50). از او پرسیدند که مرید به چه ریاضت کند؟ گفت: به از مناهی بازایستادن. (تذکرهالاولیاء عطار چ کتاب خانه مرکزی ج 2 ص 256). در دست عقل، نور مساعی تو چراغ بر کام نفس، حکم مناهی تو لگام. کمال الدین اسماعیل (دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 2). من اگر چنانکه نهی است نظر به دوست کردن همه عمر توبه کردم که نگردم از مناهی. سعدی. قیمت خود به ملاهی و مناهی مشکن گرت ایمان درست است به روز موعود. سعدی. بخشایش الهی گمشده ای را در مناهی چراغ توفیق فرا راه داشت. (گلستان). محال است که با حسن طلعت ایشان گرد ملاهی گردند، و یا قصد مناهی کنند. (گلستان). ورع در اصل، توقی نفس بود از وقوع در مناهی چنانکه در خبر است... (مصباح الهدایه چ همایی ص 371). اما خاطر شیطانی آن است که داعی بود با مناهی و مکاره. (مصباح الهدایه ایضاً ص 104). تمهید عذر معاصی و مناهی بود. (مصباح الهدایه ایضاً ص 121). رجوع به منهی شود. - مناهی الشرع، کارهایی که از آنها منع شده است. (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ مَنهی ّ و مَنهیَّه. منهیات. چیزهای نهی شده. گناهان و جرایم. (از ناظم الاطباء). افعال بازداشته شده، یعنی افعالی که در شرع ممنوع باشد و این جمع منهی که به معنی بازداشته شده باشد. (غیاث). افعال بازداشته شده. (آنندراج) : بجز مر ترا مدح باشد مناهی بجز مر تراحمد باشد مثالب. حسن متکلم. در مناهی جملۀانبیا متساوی باشند. (لباب الالباب چ نفیسی ص 19). در تجمل پادشاهی بنای ملاهی و مناهی را تمام برانداخته. (لباب الالباب ایضاً ص 50). از او پرسیدند که مرید به چه ریاضت کند؟ گفت: به از مناهی بازایستادن. (تذکرهالاولیاء عطار چ کتاب خانه مرکزی ج 2 ص 256). در دست عقل، نور مساعی تو چراغ بر کام نفس، حکم مناهی تو لگام. کمال الدین اسماعیل (دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 2). من اگر چنانکه نهی است نظر به دوست کردن همه عمر توبه کردم که نگردم از مناهی. سعدی. قیمت خود به ملاهی و مناهی مشکن گرت ایمان درست است به روز موعود. سعدی. بخشایش الهی گمشده ای را در مناهی چراغ توفیق فرا راه داشت. (گلستان). محال است که با حسن طلعت ایشان گرد ملاهی گردند، و یا قصد مناهی کنند. (گلستان). ورع در اصل، توقی نفس بود از وقوع در مناهی چنانکه در خبر است... (مصباح الهدایه چ همایی ص 371). اما خاطر شیطانی آن است که داعی بود با مناهی و مکاره. (مصباح الهدایه ایضاً ص 104). تمهید عذر معاصی و مناهی بود. (مصباح الهدایه ایضاً ص 121). رجوع به منهی شود. - مناهی الشرع، کارهایی که از آنها منع شده است. (از اقرب الموارد)
جمع منهی (غیاث) باز داشته شده ها نهی شده ها: (در عنفوان جوانی... که مجال وساوس شیطانی فسیح تر باشد و میدان هواجس جسمانی بسیط تر از مناکر و مناهی دست بداشته است) (المعجم. مد. چا 11: . 1)
جمع منهی (غیاث) باز داشته شده ها نهی شده ها: (در عنفوان جوانی... که مجال وساوس شیطانی فسیح تر باشد و میدان هواجس جسمانی بسیط تر از مناکر و مناهی دست بداشته است) (المعجم. مد. چا 11: . 1)