جدول جو
جدول جو

معنی مناصب - جستجوی لغت در جدول جو

مناصب
جمع منصب، پایه ها، پایگاهان، رتبه ها، درجه ها، ارباب ها، اصحاب مناصب، درجه داران
فرهنگ لغت هوشیار
مناصب
((مَ ص))
جمع منصب، رتبه ها، درجه ها
تصویری از مناصب
تصویر مناصب
فرهنگ فارسی معین
مناصب
منصب ها، مقام ها، رتبه ها، پایه ها، شغلهای رسمی، جمع واژۀ منصب
تصویری از مناصب
تصویر مناصب
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منتصب
تصویر منتصب
گماشته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
درخور، پسندیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مناصح
تصویر مناصح
نصیحت کننده، پنددهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منتصب
تصویر منتصب
برپا، پابرجا شده، گماشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناکب
تصویر مناکب
منکب ها، بیخ های بازو و کتف، شانه ها، ناحیه ها و کرانه ها، جمع واژۀ منکب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناقب
تصویر مناقب
منقبت ها، هنرها و کارهای نیکو که موجب ستایش شود، چیزهایی که مایه فخر و مباهات باشد، شعرهایی که در ستایش کسی به ویژه بزرگان دین سروده شده است، جمع واژۀ منقبت
فرهنگ فارسی عمید
جمع منقبت، ستایش انگیزان ناز مایه ها جمع منقبت آنچه موجب ستودگی گردد از خصلتهای نیک و هنرها: (و فضایل ذات بزرگ و مناقب خاندان مبارک شاهانشاهی را شرحی و بسطی داده شود) (کلیله. مصحح مینوی. 10)، اصطلاحا} مناقب {برای مدایح ایمه شیعه و} فضایل {برای مداحان خلفای راشدین بکار رفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناصح
تصویر مناصح
پند گوی، پندنده، نصیحت کننده، پند دهنده: (... و استرضا جوانب از موالف و مجانب و اقارب و اباعد... و مناطق و مناصح... باتمام رسانید) (مرزبان نامه. . 1317 ص 180)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
جور، در خور فرا خور، شایسته موافق درخور، مشابه همانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتصب
تصویر منتصب
بر گماشته با شاته مرتفع. بر پا شونده برقرار گردنده، قایم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناکب
تصویر مناکب
جمع منکب، بازو ها دوش ها جمع منکب کتفها دوشها: (و بجلابیب مواهب خاطر مناکب مثالب عبارت آنرا بپوشانید) (روضه العقول مقدمه مرزبان نامه. . 1317 ص ز)، کرانه ها، نقبای قوم، چهار پر بال مرغ بعد از قوادم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتصب
تصویر منتصب
((مُ تَ صَ))
نصب شده، برقرار شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناکب
تصویر مناکب
((مَ کِ))
جمع منکب، کتف ها، دوش ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناقب
تصویر مناقب
((مَ قِ))
جمع منقبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناصح
تصویر مناصح
((مُ ص))
نصیحت کننده، پند دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
((مُ س))
هم شکل، موافق و سازگار، سزاوار، شایسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
هم شکل، نزدیک به هم
درخور، شایسته، سزاوار، لایق، خورند، ارزانی، مستحقّ، فراخور، بابت، شایان، خورا، فرزام، صالح، اندرخور، سازوار، محقوق، باب، شایگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناسب
تصویر مناسب
Appropriate, Fit, Befitting, Convenient, Decent, Fitting, Opportune, Seemly, Suitable, Wellsuited
دیکشنری فارسی به انگلیسی
apropriado, adequado, conveniente, decente, apto, oportuno, digno
دیکشنری فارسی به پرتغالی
odpowiedni, wygodny, przyzwoity
دیکشنری فارسی به لهستانی
подходящий , удобный , достойный
دیکشنری فارسی به روسی
відповідний , підходящий , зручний , пристойний , придатний , відповідний , підходящий , підходящий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
geschikt, passend, handig, deftig, opportuun, fatsoenlijk
دیکشنری فارسی به هلندی
angemessen, passend, bequem, anständig, geeignet, günstig
دیکشنری فارسی به آلمانی
apropiado, adecuado, conveniente, decente, apto, oportuno, decoroso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
approprié, pratique, décent, en forme, opportun, convenable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
appropriato, adeguato, conveniente, decente, adatto, opportuno, decoroso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
उपयुक्त , उपयुक्त , सुविधाजनक , योग्य , फिट , योग्य
دیکشنری فارسی به هندی
উপযুক্ত , উপযুক্ত , সুবিধাজনক , যথাযথ , মানানসই , উপযুক্ত , উপযুক্ত , উপযুক্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
sesuai, nyaman, layak, cocok, tepat waktu, pantas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
적절한 , 적합한 , 편리한 , 점잖은 , 적합한
دیکشنری فارسی به کره ای