- مناسبه
- مناسبت در فارسی: مانستن جوری، خویشی بستگی مونث مناسب
معنی مناسبه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شمارش، برآورد
فراخور
با هم نسبت داشتن، خویشی داشتن، هم شکل شدن
چیزی را نوبتی قرار دادن، نوبت گذاری، عقوبت کردن
حساب کردن، با کسی حساب کردن، به حساب و کتاب کسی رسیدن، کنایه از رسیدگی و بررسی امری
مونث متناسب جمع متناسبات
حساب کردن
با هم نسبت و خویشی داشتن، مشابه شدن، نسبت خویشی، مشابهت همانندی، جمع مناسبات
مونث منتسب
کیفر دادن، از پشت آمدن، پستاگذاری بطور نوبه قرار دادن چیزی را، عقوبت کردن، از عقب کسی در آمدن، نوبت گذاری: (معاقبت آنست که سقوط دو حرف از وزنی بر سبیل مناوبت باشد اگر یکی بیفتد البته دیگری برقرار باشد) (المعجم. مد. چا. 47: 1)، عقوبت
نازش، به داوری رفتن، گرو بستن با هم نزد حاکم رفتن، بر یکدیگر نازیدن، گرو بستن بتاختن اسب و جز آن، نازش افتخار، گرو بندی
Computation
Appropriateness, Aptness, Suitability
cálculo
adequação
Berechnung
obliczenia
stosowność, odpowiedniość
вычисление
уместность , пригодность
доречність , придатність
обчислення
geschiktheid
berekening
Angemessenheit, Eignung
cálculo
idoneidad
calcul
pertinence, adéquation
calcolo
adeguatezza, idoneità