دهی از بخش بستان آباد شهرستان تبریز با 700 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن ینجه و غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) ، اصول هر چیز. (از مؤید الفضلاء). مهمات. مهمترین. (فرهنگ فارسی معین). - امهات البلاد، امهات المدائن، شهرهای عمده. - امهات قصاید، قصاید مهم. - امهات کتب، کتب مهم. - امهات لغت، کتب معتبر و مهم در لغت. ، در نزد حکما، عبارت از عناصر است. و در کشف اللغات گوید: امهات در اصطلاح حکما عناصر و طبایع را گویند چنانکه آباء در اصطلاح آنان افلاک و انجم را نامند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). عناصر. (از حکمت اشراق ص 187). عناصر اربعه. چهارآخشیج. چهارگوهر (آب، باد، خاک و آتش) : حکیمان این چنین گفتند با ما که این چار امهاتند آن نه آبا. ناصرخسرو. در قول اوبجمله گوا یابی در امهات و زآتش و در آبا. ناصرخسرو. فیض تو که چشمۀ حیات است روزی ده اصل امهاتست. نظامی. و رجوع به امهات اربعه شود، در اصطلاح اهل رمل، عبارت از چهار شکلی است که در وقت کشیدن زایچه در چهار خانه اول واقع شوند. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
دهی از بخش بستان آباد شهرستان تبریز با 700 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن ینجه و غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) ، اصول هر چیز. (از مؤید الفضلاء). مهمات. مهمترین. (فرهنگ فارسی معین). - امهات البلاد، امهات المدائن، شهرهای عمده. - امهات قصاید، قصاید مهم. - امهات کتب، کتب مهم. - امهات لغت، کتب معتبر و مهم در لغت. ، در نزد حکما، عبارت از عناصر است. و در کشف اللغات گوید: امهات در اصطلاح حکما عناصر و طبایع را گویند چنانکه آباء در اصطلاح آنان افلاک و انجم را نامند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). عناصر. (از حکمت اشراق ص 187). عناصر اربعه. چهارآخشیج. چهارگوهر (آب، باد، خاک و آتش) : حکیمان این چنین گفتند با ما که این چار امهاتند آن نُه آبا. ناصرخسرو. در قول اوبجمله گوا یابی در امهات و زآتش و در آبا. ناصرخسرو. فیض تو که چشمۀ حیات است روزی ده اصل امهاتست. نظامی. و رجوع به امهات اربعه شود، در اصطلاح اهل رمل، عبارت از چهار شکلی است که در وقت کشیدن زایچه در چهار خانه اول واقع شوند. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
جمع واژۀ منبت. منبت. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رستن گاههای گیاه و درخت: پشت با بیشه ای داد که شعلۀ آفتاب را در منابت آن راه نبودی. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 410). در میان منابت اشجار و مساقط احجار پی او بگرفت. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 418). رجوع به منبت شود
جَمعِ واژۀ مَنبِت. مَنبَت. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رستن گاههای گیاه و درخت: پشت با بیشه ای داد که شعلۀ آفتاب را در منابت آن راه نبودی. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 410). در میان منابت اشجار و مساقط احجار پی او بگرفت. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 418). رجوع به منبت شود
جمع واژۀ منبر. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : آنجا منابر بسیار و همیشه حضرت بوده است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 679). نخست بر منابر نام ما برند به شهرها... آنگاه به نام وی. (تاریخ بیهقی). منابر اسلام را شرقاً و غرباً به فر و بهای القاب میمون و زینت نام مبارک شاهنشاهی مزین گرداناد. (کلیله و دمنه). شکلهاشان در مخارج، نقش نفس ناطقه ذاتهاشان بر منابر شرح شرع مصطفی. سنائی (دیوان چ مصفا ص 33). مذکران طیورند بر منابر باغ ز نیم شب مترصد نشسته املی را. انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 1). هر ساعت و لحظه، زبان را منادی دروازۀ دهان وقلم را خطیب منابر بنان می دارد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 127). خطیب منابر دعا و منادی جواهر ثنا هرچه از دار ملک پادشاه دورتر افتد، بر فسحت و بسطت ملک پادشاه دلالت کند. (منشآت خاقانی ایضاً ص 228). منابر بلاد آفاق به القاب و خطاب عالی آراسته گردد. (سندبادنامه ص 10). تا منابر اسلام به فر القاب همایون او منور گشت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 237). مساجد شده خندق پارگین منابر شده هیزم شوربا. کمال الدین اسماعیل (دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 256). اول اردیبهشت ماه جلالی بلبل گوینده بر منابر قضبان. سعدی (گلستان). رجوع به منبر شود
جَمعِ واژۀ منبر. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : آنجا منابر بسیار و همیشه حضرت بوده است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 679). نخست بر منابر نام ما برند به شهرها... آنگاه به نام وی. (تاریخ بیهقی). منابر اسلام را شرقاً و غرباً به فر و بهای القاب میمون و زینت نام مبارک شاهنشاهی مزین گرداناد. (کلیله و دمنه). شکلهاشان در مخارج، نقش نفس ناطقه ذاتهاشان بر منابر شرح شرع مصطفی. سنائی (دیوان چ مصفا ص 33). مذکران طیورند بر منابر باغ ز نیم شب مترصد نشسته املی را. انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 1). هر ساعت و لحظه، زبان را منادی دروازۀ دهان وقلم را خطیب منابر بنان می دارد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 127). خطیب منابر دعا و منادی جواهر ثنا هرچه از دار ملک پادشاه دورتر افتد، بر فسحت و بسطت ملک پادشاه دلالت کند. (منشآت خاقانی ایضاً ص 228). منابر بلاد آفاق به القاب و خطاب عالی آراسته گردد. (سندبادنامه ص 10). تا منابر اسلام به فر القاب همایون او منور گشت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 237). مساجد شده خندق پارگین منابر شده هیزم شوربا. کمال الدین اسماعیل (دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 256). اول اردیبهشت ماه جلالی بلبل گوینده بر منابر قضبان. سعدی (گلستان). رجوع به منبر شود
جمع واژۀ منبع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : ذوالقرنین فرمود که سواد لشکرها گرد خضرای دارالملک دایره درآورند و حصار دهند، و مزارع را آتش زدن فرمود و منابع را آب بریدن اجازت داد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 159). از منابع عدل و مشارع فضل او در جویبار ملک و دولت او فیض امن و سلامت روان گردانید. (سندبادنامه ص 8). ادب سالک آن است که... نفس را... در مراتع و منابع حظوظ فرونگذارد. (مصباح الهدایه چ همایی ص 270). رجوع به منبع شود
جَمعِ واژۀ منبع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : ذوالقرنین فرمود که سواد لشکرها گرد خضرای دارالملک دایره درآورند و حصار دهند، و مزارع را آتش زدن فرمود و منابع را آب بریدن اجازت داد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 159). از منابع عدل و مشارع فضل او در جویبار ملک و دولت او فیض امن و سلامت روان گردانید. (سندبادنامه ص 8). ادب سالک آن است که... نفس را... در مراتع و منابع حظوظ فرونگذارد. (مصباح الهدایه چ همایی ص 270). رجوع به منبع شود