نمک زده. (آنندراج). نمک سود: سمک مملح، ماهی نمک زده. (ناظم الاطباء) : و قد یتخذ من هذا النبات (من شرش) قبل ان یخرج شوکه مملح یکون طیباً. (ابن البیطار، در کلمه شرش)
نمک زده. (آنندراج). نمک سود: سمک مملح، ماهی نمک زده. (ناظم الاطباء) : و قد یتخذ من هذا النبات (من شرش) قبل ان یخرج شوکه مملح یکون طیباً. (ابن البیطار، در کلمه شرش)
شورستان و نمکستان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : ارض مملحه، زمینی نمک ور: طلسمی دیگر برابر نمکستان به سی گز زمین از آن دور برابر درخت مملحه پنهان کرد. (تاریخ قم ص 87)
شورستان و نمکستان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : ارض مملحه، زمینی نمک ور: طلسمی دیگر برابر نمکستان به سی گز زمین از آن دور برابر درخت مملحه پنهان کرد. (تاریخ قم ص 87)