پر کرده شده. (غیاث اللغات) (آنندراج). پر و پر کرده شده. ممتلی. لبالب. (از ناظم الاطباء). مشحون. انباشته. مُؤَمَّت. آکنده. ممتلی. غاص: جان و دل اعدات چو دو کفۀ میزان مملو شده از سنگ غم و بار تلوم. سوزنی. خری سرش ز خرد چون کدوی بی دانه خری شکم ز کدو دانه چون کدو مملو. سوزنی. ، محشو. (یادداشت مرحوم دهخدا)