جدول جو
جدول جو

معنی ممروض - جستجوی لغت در جدول جو

ممروض
بیمار
تصویری از ممروض
تصویر ممروض
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ممراض
تصویر ممراض
آنکه بسیار مریض شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقروض
تصویر مقروض
بریده شده، وام دار، بدهکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معروض
تصویر معروض
محل عرضه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفروض
تصویر مفروض
فرض شده، واجب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محروض
تصویر محروض
نا بکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معروض
تصویر معروض
عرضه شده، عرض شده، ظاهر و هویدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفروض
تصویر مفروض
واجب و فریضه کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقروض
تصویر مقروض
مدیون، قرض دار و وامدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممراض
تصویر ممراض
همیشه بیمار، بیمار غنج آنکه بسیار بیمار گردد، سخت بیمار: (... چون مزاج ممراض که هر چند در ترتیب غذا و قاعده احتما شرط احتیاط بیشتر بجای آرد باندک زیادتی که بکار برد زود از سمت اعتدال منحرف گردد) (مرزبان نامه. 1317 ص 115)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معروض
تصویر معروض
((مَ))
عرضه شده، پیش آمده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ممراض
تصویر ممراض
((مِ مْ))
سخت بیمار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقروض
تصویر مقروض
((مَ))
کسی که به دیگری وام دارد، مدیون، قرض دار، بدهکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مفروض
تصویر مفروض
((مَ))
واجب کرده شده، فرض شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقروض
تصویر مقروض
وامدار، بدهکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مفروض
تصویر مفروض
Supposed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
अनुमानित
دیکشنری فارسی به هندی
предполагаемый
دیکشنری فارسی به روسی