آنکه شتر جوان سرکش را غافل ساخته دم وی را بگیرد و پای خود را بر زمین خلاند که اگر شتر گریزد او را کشیده نبرد یعنی نتواند ببرد. (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، طناب و ریسمان استوار تافته. (ناظم الاطباء). رجوع به ممرّ شود، تلخ و تلخ شده. (ناظم الاطباء). ممره
آنکه شتر جوان سرکش را غافل ساخته دم وی را بگیرد و پای خود را بر زمین خلاند که اگر شتر گریزد او را کشیده نبرد یعنی نتواند ببرد. (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، طناب و ریسمان استوار تافته. (ناظم الاطباء). رجوع به مُمَرّ شود، تلخ و تلخ شده. (ناظم الاطباء). ممره
دهی است از بخش سومار شهرستان قصرشیرین که در سه محل باسامی ممریک و ممر دو و ممرسه واقع شده است و جمعیت آنها به ترتیب. 20، 180، و 190 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش سومار شهرستان قصرشیرین که در سه محل باسامی ممریک و ممر دو و ممرسه واقع شده است و جمعیت آنها به ترتیب. 20، 180، و 190 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
رودۀ شبیه به کیسه که آن را اعور خوانند. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اعور. معی اعور. (نشؤاللغه ص 92). معی اعور، برای اینکه تیر می اندازند باآن و اعور گویند از آنکه مانند کیسه ای است که سوراخ ندارد. (از اقرب الموارد). رودۀ اعور. (مفاتیح)
رودۀ شبیه به کیسه که آن را اعور خوانند. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اعور. معی اعور. (نشؤاللغه ص 92). معی اعور، برای اینکه تیر می اندازند باآن و اعور گویند از آنکه مانند کیسه ای است که سوراخ ندارد. (از اقرب الموارد). رودۀ اعور. (مفاتیح)
آنکه زردی و صفرابر وی غالب باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آنکه بر او صفرا غلبه کرده باشد. آنکه مرّه (زهره و صفرا) بر وی چیره گردد. (از اقرب الموارد)
آنکه زردی و صفرابر وی غالب باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آنکه بر او صفرا غلبه کرده باشد. آنکه مِرّه (زهره و صفرا) بر وی چیره گردد. (از اقرب الموارد)
آغشته، خرمای در آب سوده شده. (ناظم الاطباء). خرمای تر نهاده در آب و سوده و مالیده. (آنندراج). خرمای تر نهاده شده در آب یا شیر. (از اقرب الموارد). خرمای در آب یا شیر خیسانیده
آغشته، خرمای در آب سوده شده. (ناظم الاطباء). خرمای تر نهاده در آب و سوده و مالیده. (آنندراج). خرمای تر نهاده شده در آب یا شیر. (از اقرب الموارد). خرمای در آب یا شیر خیسانیده
ماده شتری که آب گشن را درزهدان جمع کرده باشد. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد) ، کار استوار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
ماده شتری که آب گشن را درزهدان جمع کرده باشد. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد) ، کار استوار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
مبارزخان معروف به عادل شاه از سلاطین افاغنه. مؤلف تاریخ شاهی او را ممریزخان نامیده است، اما در دیگر تواریخ از جمله طبقات اکبری و خلاصهالتواریخ و مآثر رحیمی مبارزخان آمده است. رجوع به تاریخ شاهی ص 277 و حاشیۀ آن شود
مبارزخان معروف به عادل شاه از سلاطین افاغنه. مؤلف تاریخ شاهی او را ممریزخان نامیده است، اما در دیگر تواریخ از جمله طبقات اکبری و خلاصهالتواریخ و مآثر رحیمی مبارزخان آمده است. رجوع به تاریخ شاهی ص 277 و حاشیۀ آن شود
همیشه بیمار، بیمار غنج آنکه بسیار بیمار گردد، سخت بیمار: (... چون مزاج ممراض که هر چند در ترتیب غذا و قاعده احتما شرط احتیاط بیشتر بجای آرد باندک زیادتی که بکار برد زود از سمت اعتدال منحرف گردد) (مرزبان نامه. 1317 ص 115)
همیشه بیمار، بیمار غنج آنکه بسیار بیمار گردد، سخت بیمار: (... چون مزاج ممراض که هر چند در ترتیب غذا و قاعده احتما شرط احتیاط بیشتر بجای آرد باندک زیادتی که بکار برد زود از سمت اعتدال منحرف گردد) (مرزبان نامه. 1317 ص 115)