جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ممر

ممر

ممر
پل، گذر گاه، خاستگاه، کیود انگیزه جای مرور محل عبور گذرگاه: (در حال جنابت ممر ایشان در مسجد میبود) (کشف الاسرار 517: 2)، پل جسر، سبب علت
ممر
فرهنگ لغت هوشیار

ممر

ممر
آنکه شتر جوان سرکش را غافل ساخته دم وی را بگیرد و پای خود را بر زمین خلاند که اگر شتر گریزد او را کشیده نبرد یعنی نتواند ببرد. (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، طناب و ریسمان استوار تافته. (ناظم الاطباء). رجوع به مُمَرّ شود، تلخ و تلخ شده. (ناظم الاطباء). ممره
لغت نامه دهخدا

ممر

ممر
رسن سخت تافته. (آنندراج). رشتۀ محکم تافته. (مهذب الاسماء). ریسمانی که سخت تافته شده. (از اقرب الموارد). رجوع به مُمِرّ شود، آنکه طناب و ریسمان را استوار و محکم می تابد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ممر

ممر
دهی است از بخش سومار شهرستان قصرشیرین که در سه محل باسامی ممریک و ممر دو و ممرسه واقع شده است و جمعیت آنها به ترتیب. 20، 180، و 190 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

ممر

ممر
در زبان کودکان، شرم دختربچه. (یادداشت مرحوم دهخدا). در تداول اطفال، آلت تناسلی دختر خردسال
لغت نامه دهخدا