آن که بامداد برخیزد. (آنندراج). برخیزندۀ بامداد، آن که پگاه می آید. (ناظم الاطباء) ، آن که میوۀ اول رسیده خورد. (آنندراج). خورندۀ نوبر میوه ها. (ناظم الاطباء) ، کسی که دررسد آغاز خطبه را. (آنندراج). دررسنده آغاز خطبه را، ربایندۀ بکارت دختر. (ناظم الاطباء) ، ابتکارکننده. نوآورنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه چیز تازه پدید آرد
آن که بامداد برخیزد. (آنندراج). برخیزندۀ بامداد، آن که پگاه می آید. (ناظم الاطباء) ، آن که میوۀ اول رسیده خورد. (آنندراج). خورندۀ نوبر میوه ها. (ناظم الاطباء) ، کسی که دررسد آغاز خطبه را. (آنندراج). دررسنده آغاز خطبه را، ربایندۀ بکارت دختر. (ناظم الاطباء) ، ابتکارکننده. نوآورنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه چیز تازه پدید آرد
برگزیننده از چیزی نیکو. (آنندراج). آنکه برمی گزیند از هر چیزی خوبتر و بهتر آن را. (ناظم الاطباء) ، برآورندۀ مغز از استخوان. (آنندراج). آنکه مغز از استخوان بیرون می آورد. (ناظم الاطباء) ، اسب و شتر برابر ایستندۀ باد برای راحت گرفتن. (آنندراج). اسبی که در برابر باد می ایستد تا راحت گیرد. (ناظم الاطباء). رجوع به امتخار شود
برگزیننده از چیزی نیکو. (آنندراج). آنکه برمی گزیند از هر چیزی خوبتر و بهتر آن را. (ناظم الاطباء) ، برآورندۀ مغز از استخوان. (آنندراج). آنکه مغز از استخوان بیرون می آورد. (ناظم الاطباء) ، اسب و شتر برابر ایستندۀ باد برای راحت گرفتن. (آنندراج). اسبی که در برابر باد می ایستد تا راحت گیرد. (ناظم الاطباء). رجوع به امتخار شود
فکر. اندیشه: آن ملیحان که طبیبان دلند سوی رنجوران به پرسش مایلند ور حذر از ننگ و از نامی کنند چاره ای سازند و پیغامی کنند ورنه در دلشان بود آن مفتکر نیست معشوقی ز عاشق بیخبر. مولوی (مثنوی چ خاور ص 379)
فکر. اندیشه: آن ملیحان که طبیبان دلند سوی رنجوران به پرسش مایلند ور حذر از ننگ و از نامی کنند چاره ای سازند و پیغامی کنند ورنه در دلشان بود آن مفتکر نیست معشوقی ز عاشق بیخبر. مولوی (مثنوی چ خاور ص 379)