- ممالحه
- ممالحت در فارسی: همخوانگی نمک خوردن با هم، همشیرگی
معنی ممالحه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با هم صلح کردن، آشتی کردن، سازش کردن
با هم نان ونمک خوردن، به هم اعتماد کردن
بخشیدن، صلح کردن
ممازحت در فارسی: لاغیدن شوخی کردن لاغ شوخی مزاح کردن شوخی کردن، مزاح شوخی
زور آزمایی، دشمنی، همفریبی، نابود کردن، پایان نگری
گریستن پیاپی
به هم پرداختن، دوستی کردن نرمی کردن
نان و نمک خوردن با یکدیگر، هم سفره بودن، بر یکدیگر اعتماد کردن، هم سفرگی، نمک خوارگی: (... دیدار کنند دیدار کردنی بسزا و اندر آن دیدارکردن شرط ممالحت را بجای آرند تا خانها یکی شود) (بیهقی. فض. 78)، اعتماد
ممالات در فارسی: یار مندی
مماله در فارسی گراییده، خمیده، مونث ممال: (... بخلاف لفظ کتاب و حساب و عتاب و امثال آن که هر چند در استعمال پارسی این کلمات البته مماله در لفظ آرند) (المعجم. مد. چا. 234: 1)
خواندن، بررسی، پژوهش، خوانش
هم خواهی، دادخواست، درخواست
علاج کردن، درمان کردن
بر یکدیگر چیره شدن، غلبه یافتن
اطلاع یافتن از چیزی با ادامۀ نظر در آن، خواندن کتاب یا نوشتۀ دیگر و دقت کردن در آن، بررسی
یکدیگر را به غلط انداختن، دلیل سست و غلط آوردن
چیزی از کسی طلب کردن، خواستن، حق خود را خواستن
آسان گرفتن، سهل انگاشتن، به نرمی و مدارا کار کردن
معاملۀ پولی کردن با گرفتن سود، ربح گرفتن، سود دادن
با هم سخنی را در میان گذاشتن، مناظره کردن، جواب گفتن
دست دادن به یکدیگر هنگام ملاقات، دست در دست هم گذاشتن، دست یکدیگر را فشردن
مانند شدن، مثل هم شدن، کسی یا چیزی را به دیگری مانند کردن
از برای مصلحتی
گولی بی خردی نادانی کردن
در فارسی: مبالغه و مبالغت: کوش، گزافکاری گزافگویی مکیس مکاس بسیار کوشیدن، زیاده روی کردن، کوشش بسیار، زیاده روی: ... اگر وصف آن چنانچه راویان از دیده باز میگویند نوشته شود البته بر مبالغه و اغراق محمول افتد، صفات نیک و بد شخص یا شی را بطریقی بیان کردن که مستبعد یا محال نماید توضیح مبالغه (بمعنی اعم) بر سه نوع است: الف - تبلیغ یا مبالغه بمعنی اخص. ب - اغراق. ج - غلو
یکدیگر را زدن زد و خورد
در فارسی: مبالا و مبالات: باک داشتن، اندیشیدن در اندیشه داشتن، ورزیدن کوشیدن
متالهه در فارسی مونث متاله: خدا شناس، خدا پرست
متالمه در فارسی مونث متالم: دردمند درد کشیده مونث متالم جمع متالمات
متصالحه در فارسی مونث متصالح بنگرید به متصالح مونث متصالح
مجالست و مجالسه در فارسی همنشینی همنشینی کردن، همنشینی: ... و بروی خوب و خلق خوش... و تبرک بمجالست ارباب ورع... از ملوک عالم ممتاز گردانیده است