- مماحضت
- اخلاص ورزیدن، دوستی و یگانگی
معنی مماحضت - جستجوی لغت در جدول جو
- مماحضت
- اخلاص ورزیدن، دوستی یگانگی مقابل مماذقت: (... تا ببرکت مخالصت و یمن مماحضت یکبارگی تعسر از کار گشوده شود) (مرزبان نامه. . 1317 ص 135)
- مماحضت ((مُ حَ ضَ یا ض))
- اخلاق ورزیدن، دوستی، یگانگی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مماحضت در فارسی: یکرنگی، یگانگی اخلاص ورزیدن، دوستی یگانگی مقابل مماذقت: (... تا ببرکت مخالصت و یمن مماحضت یکبارگی تعسر از کار گشوده شود) (مرزبان نامه. . 1317 ص 135)
همنشینی
بازدارندگی، جلوگیری، بازداری، جلوگیری
پشتکار
دست و پا گیری
مزاح کردن، شوخی کردن
مقاومت کردن در جنگ
دشمنی، عداوت، خصومت
بالیدن، نازیدن، مخالطت کردن
کینه و دشمنی نمودن با یکدیگر
جنگ کردن، جدال کردن، پیکار کردن
دوستی داشتن بی اخلاص، دوستی بی اخلاص
با هم نان ونمک خوردن، به هم اعتماد کردن
تنگ گرفتن بر کسی، اذیت کردن، انبوهی کردن
با هم راه رفتن، مدارا کردن، با کسی همراهی کردن
کسی را از کاری بازداشتن، منع کردن، جلوگیری کردن
با کسی صحبت داشتن، با کسی یار و همدم شدن، همدمی
تشویق کردن در بیع و کم کردن بها، چانه زدن در معامله
با یکدیگر بحث کردن، بحث گفتگو، جمع مباحثات
جمع مباح، روا ها شایست ها
دشمنی کردن با یکدیگر، دشمنی
ممانعت و تعویض و معاوضه و بازداشتگی
دشمنی ورزیدن با یکدیگر
هم صحبت شدن با کسی، یار شدن، همدم گشتن، هم صحبتی، همدمی
ابهم خندیدن، غلبه کردن برکسی در خنده
بی خبر حمله کردن
چیزی را با چیز دیگر عوض کردن چیزی را گرفتن و شیئی دیگر را عوض آن دادن، تبدیل تعویض
با هم برابری کردن، شرکت کردن درکاری، با یکدیگر سخن گفتن، برابری، شرکت در امری، گفتگو: (دستور این مفاوضه می شنید و می گفت) (مرزبان نامه 1317 ص 96)، مکتوب. توضیح در غیاث آمده: (مفاوضات مکتوباتی که اعلی به ادنی نوشته باشد و مراسلات مکتوباتی که به مساوی نوشته باشد، {ظاهرا این فرق در هند معمول بوده، جمع مفاوضات
عمل و شغل ملاح ملوانی
دیدن نگاه کردن، یکدیگر را بگوشه چشم نگریستن، مراقبت کردن، مراعات کردن، نظر نگرش، مراقبت، مراعات: (... به جهت ملاحظه ساعت بشهر نیامد و در جانب شمالی شهر نزول کرد) (عالم آرا. چا. امیرکبیر 201) جمع ملاحظات، نگریستن، ملاحظه، نگاه کردن
ملاحظه و ملاحظت در فارسی: نگرش، یاد داشت، نگاه از گوشه چشم، دید هاژش
با کسی مکر نمودن، مخادعت